خانه / آخرین سوالات کابران / بعد از یک سال و نیم رابطه حالا پسره تفره میره
عقب نشینی و پیچوندن پسر

بعد از یک سال و نیم رابطه حالا پسره تفره میره

باسلام

من تقریبا یکسال ونیم پیش زمانیکه اواخر ترم یک ارشد بود برای انجام پروژه های دانشگاهم دنبال جایی میگشتم که اینکارهارو برام انجام بدن.چندروزی توشرکتهای مختلف میگشتم که یکنفر آدرس وشماره تلفن شخصی رو به من داد که بسیار اتفاقی متوجه شدم آدرس این مکان دقیقا تو کوچه ای هستش که محل کاره منه.ولی من تو این پنج سال که اونجا میرفتم چون ا دفتر ایشون کاری نداشتم نمیدونستم چه کسانی داخلش هستند وکارشون چیه.

در اولین فرصت رفتم اونجا و کارم رو گفتم وشخصی که اونجا بود قرار شد برام انجام بده و همون لحظات اول ورود منو شناخت که محل کارم کجاست وگفت شمارو اینجا زیاد دیده بودم و من هم گفتم به این آقا که اصلا شمارو ندیده بودم. تقریبا ده روزی گذشت و من دوباره رفتم تا بگم دقیقا استادم چه کارهایی رو خواسته که انجام بدم.بعد از اینکه گفتم کمی هم راجع به مسائل مختلف وکار ودرس صحبت کردیم وایشون گفت شماره موبایلت رو بده تا کار آماده شد خبر بدم.همون روز بعد از ظهر پیام های ایشون شروع شد که خیلی وقت بود زیره نظر داشتمت.امروز اومدی دفتر قدمت رو روی چشمم گذاشتی و از این حرفهابعد از چند روز پیام بازی در اولین دیدار حضوریمون ایشون گفت که قصدش ازدواجه چند ماه همدیگرو بشناسیم تا کامل خانوادهارو در جریان بزاریم.که من حتی به ایشون گفتم من قصد ازدواج ندارم که خیلی ناراحت شد و اصرار کرد که تاهروقت تو بگی صبر میکنم فقط بکو با من ازدواج میکنی که حتی من بهشون گفتم یه دوستی ساده باشه که تعهد وقولی بهم ندیم که خیلی ابراز نارضایتی کردند.

در هر حال این رابطه شروع شد ومادر ایشون ومادر من هم تقریبا در جریان بودند. از نظره تحصیلات لیسانس ریاضی دارند از دانشگاه پیام نور. بااینکه از راهنمایی مدرسه تیزهوشان بوده اما دانشگاه اولش دانشکده افسری قبول میشه دو ترم میره ول میکنه. دوباره دانشگاه آزاد معماری میخونه ول میکنه وبالاخره لیسانس ریاضی پیام نور شهرستانهای اطراف میخونه که به گفته خودش هنوز هم نرفته مدرکشو بگیره.راستی یادم رفت بگم من متولد شصت وچهارهستم وایشون شصت. روزه اول هم که من رفتم دفتره کارشون گفتند من کاره اصلیم انجام پروژه های دانشجویی نیست وبه این کار علاقه دارم بلکه کاره اصلیم در حال حاظر دکوراسیون داخلیه.ومیگه از هجده سالگی تاحالا خیلی کارها مثل سالن قارچ وآموزشگاه کنکور و نمایندگی اینترنت وغیره رو انجام داده.

از خصوصیات اخلاقیش اینکه خیلی اجتماعیه شاید بشه گفت زیادی.انسان باهوشیه واز اون دسته آدمهاست که هیچ کاری نیست که نتونه انجام بده .دوست دختر زیاد داشته (حتی یکی از اونها دختر خاله من بوده که به گفته ایشون کمتر از دوماه رابطشون طول کشیده ودخترخالم ازدواج کرده. البته من هنوز کامل حتی نتونستم با رابطه ای که دوسال قبل از آشنایی با من با دخترخالم داشته کنار بیام.وحتی رابطم بادخترخالم هم کمی سردتر شده).ظاهره جذاب وبرازنده ای داره به طوریکه هرکس خودش یاعکسشو میبینه خیلی تعریف میکنه.از نظر اقتصادی ولخرجه برای نمونه تاحالا نه خونه خریده ونه ماشین و به اجبار من یه ماشین خیلی معمولی خریده. هزینه های زیاد برای لباس میکنه و همیشه سر اینکه کجا غذا بخوریم من با ایشون بحث دارم که همیشه گرون ترین رستورانهارو انتخاب میکنه.تقریبا میشه گفت هرچی در میاره خرج میکنه.از نظر وضع اقتصادی خانوادگی هم معمولی هستند.پدرشون فوت کرده ومادرشون حقوق بازنشسگی داره.ایشون یک برادر بزرگتر داره که ازدواج کرده وشهر دیگه ای زندگی میکنه وایشون بامادرشون زندگی میکنند ورابطه بسیار خوبی بامادرشون دارن ودونفری باهم زیاد بیرون میرن. ومن هم یک خواهر کوچکتر دارم که باپدر ومادرم زندگی میکنم. از نظر اخلاقی بداخلاق وسختگیر نیست . تودوران تحصیل من هم خیلی خیلی کمکم کرده تمام پایان نامه ارشد وترجمه ها و مقالاتم رو برام انجام داده وهرچی اصرار کردم ریالی از من نگرفته که البته من خودم سعی کردم برای تلافی تو کادوهای تولدشون جبران کنم.

حالا با این توصیفاتی که گفتم مشکل من اینجاست که ایشون الان که من میگم باید تکلیف رابطمون رو روشن کنیم تفره میره.میگم تموم کنیم جوابی نمیده میگم ازدواج کنیم میگه من مطمئنم خانوادت منو قبول نمیکنند. میگم من اونارو راضی میکنم و بهش میگم من مطمئنم که اگه من بگم این آقارو میخوام خانوادم کمکون هم میکنند میگه من یه آدمی هستم که خودم نمیتونم اینجوری تاشرایطم درست نشه شروع کنم.و شرایط کاریش هم الان چون شرایط اقتصادی جامعه خوب نیست میشه گفت کارش راکده و بیشتره درآمدش از همون پروژه های دانشجویی و ترجمست. کلا سعی میکنه زیاد حرف نزنیم که بحث به اینجا بکشه مثلا تو ماشینیم میگه بزار این آهنگ رو گوش بدیم بعدا حرف بزنیم .امشب بهش گفتم تو جای من بودی چیکار میکردی گفت واقعا نمیدونم فقط اینو میدونم که خیلی دوستت دارم و تو ماهی و از این حرفها.

حالا واقعا من موندم که کاره درست چیه باخودم فکر میکنم که تمومش کنم هم خیلی سخته برام هم یاده بعضی حرفها وحرکاتش میوفتم میگم شاید واقعا دوسم داره و من اشتباه میکنم البته به جز اون اوائل الان خیلی خیلی بروز نمیده احساسشو ولی وقتی من شکایت میکنم یه حرفی میزنه یا برخوردی میکنه که بهم بفهمونه دوستم داره.اگه ممکنه ممنون میشم شما راهنمائیم کنید که من با ایشون چطوری صحبت کنم و چه کاری انجام بدم

۴ دیدگاه

  1. سلام دنبال یه دختر بدون پرده بکارت میگردم واسه ازدواج اگه کسی هست تماس بگیره واسمم فرق نمیکنه که چطوری از دستش داده پردشو

    ۰۹۳۹۲۱۱۶۸۱۵رضا

  2.  

    وقتی یه پسر توی این شرایط قرار می گیره یعنی متعهده، مغروره، کمک می خواد اما دوست نداره کسی کمکش کنه

    حرف این مشاور ها رو گوش ندید

    یه کم صبر کنید

    نشون بدید که پاش وایسادین

    این مشاور ها فقط بلدن بد بینی درست کنن

    اون پسر اگه قصد بدی داشت، خیلی راحت می تونست سوءاستفاده کنه و رهاتون کنه.

    • تو هم یه احمقی مثل سوال کننده. تو پسرا رو نمیشناسی اگه موضوع رو عوض میکنه یعنی فقط میخواد سواستفاده کنه 
  3. کارشناس 1

    سلام

    اشتباه شما این بود که از همون اول وارد این رابطه شدین و بدون اینکه به اینده این رابطه فکر کنین، ادامه دادین. با این حال در شرایط فعلی با توجه به گفته های شما اینطور برداشت میشه که انگیزه و میل ایشون به اندازه ای نیست که بخواد برای ازدواج با شما اقدام کنه؛ لذا ادامه دادن با این شرایط اصلا به صلاح نیست. اگه شما همون اول تن به این رابطه نمی دادین و بهش میگفتین من اهل دوستی نیستم و اگه قصدت ازدواجه باید رسما اقدام کنی شاید تا الان باهم ازدواج هم کرده بودین؛ چون انسان نسبت به اون چیزی میل پیدا میکنن که ازش منع بشن؛ در حالی که اگه به راحتی در دسترسشون باشه بعد از مدتی ازش سیر میشن.

    نباید این نکته رو فراموش کنید که دوست داشتن به تنهایی کافی نیست؛ چون دوست داشتنی که نخواد به قصد ازدواج باشه رو میشه از هر کسی دریافت کرد و چیز عجیبی نیست اونم برای یه پسر نسبت به یه دختر! بنابراین اصلا به این حرف ها دل نبندین چون چیزی نصیبتون نمیشه جز اینکه بیشتر براتون گرفتاری ایجاد میکنه.

    با این حال بهترین کاری که در این شرایط می تونین انجام بدین اینه که ابتدا قبل از هر تصمیمی ببینین ایا اصلا ایشون به درد ازدواج با شما می خوره یا نه؟ آیا دوستی های گذشته ایشون و احتمالا ادامه پیدا کردن اون در آینده برای شما مهمه یا نه؟ آیا ولخرج بودن و نداشتن مدیریت اقتصادی و به عبارتی خوش گذران بودن ایشون مورد توجه شماست یا نیست؟

    بعد از این اگر به این نتیجه رسیدین که به درد شما نمی خوره که باید فراموش کنین. برای فراموش کردن اگه کمک خواستین بفرمایید در خدمتتون هستم. اگر هم به این نتیجه رسیدین که نه ایشون می تونه مورد مناسبی برای شما باشه و با شما تناسب داره، در این صورت برای اینکه ایشون رو به سمت ازدواج بکشین بهترین راهش اینه که رابطه شدیدا کم کنین در حد قطع کردن. به عبارتی برای جلبش باید عقب نشینی کنین تا ایشون قصد و غرض اصلیش رو نشون بده. اگه با عقب نشینی شما اومد سمتتون معلوم میشه که علاقش واقعیه و میشه ایشون رو به سمت ازدواج برد؛ اما اگه اینطور نبود و خیلی براش مهم معلومه که شما رو صرفا برای دوستی می خواد و باید کلا رابطه رو باهاش قطع کنین

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

bigtheme