سوال:
سلام
من ۴۵ سال دارم. از حدود ۱۷ سالگی ازدواج کردم. شوهرم خیلی به من ابراز علاقه میکرد و من هم دوستش داشتم؛ اما از دوران عقد و بعد هم در دوران ازدواج هرگز میلی به رابطه جنسی نداشته. حتی قبل از عروسی سعی کرد به من بگوید که ما نباید مثل آدمهای امل ازون برنامهها در شب عروسی داشته باشیم. من تصور میکردم منظورش این است که کسی شب عروسی نیاید منتظر شود که دستمالها را ببرد. اما بعد فهمیدم که او منظورش این است که ما اصلا نباید سکس داشته باشیم؛ مگر اینکه شرایطی اجتناب ناپذیر بوجود بیاید. این در صورتی است که من نیازم خیلی شدید است و شبانه روز به این موضوع فکر میکردهام. کلا آدمی هستم به شدت متمایل به لمس، آغوش، بغل، نوازش و بوسه و مهرورزی و ارتباط جنسی. این کارها باعث میشود احساس شادی بی پایان کنم و انرژی زائدالوصفی برای فعالیتهای متنوع وسازنده پیدا کنم. ضمنا من هربار که نزدیک به هم میشویم کاملا امادهام که چند ساعت در آغوش هم باشیم و نیاز دارم چندین بار ارضا شوم؛ اما او فقط چند دقیقه بیشتر نمیخواهد که این کار طول بکشد. هر بار این کار را میکنیم اصرار دارد که انزال نشود و در غیر این صورت تا چندین روز همهاش داد و بیداد میکند؛ کتک میزند؛ به شدت عصبانی است و اگر حتی برای در باز کردن به استقبالش برویم داد و بیداد میکند؛ فریاد میکشد. او کلا از هر تماس بدنی بیزار است. اگر سکس کردیم از فردایش همهاش از من پول میخواهد. من خیلی سعی کردم دلش را به دست بیاورم؛ اما او حواسش جمع است که مبادا مهربانی به رختخواب ختم شود و معمولا میرود جدا میخوابد. من خودم گاهی انقدر صبر میکنم که بلکه روزی برسد خودش بیاید به طرفم؛ اما او حتی تا یکی دو ما هم شود نمیآید. گاهی خودم به طرفش میروم؛ اما او در طی این سالها با من جوری رفتار میکند که بعد از اینکه به طرفش میرم از خودم بیزار شوم. گاهی آنچنان عذاب وجدانی به من میدهد که احساس میکنم دارم خودفروشی میکنم. گاهی وقتها شده که تا صبح تحریک است؛ اما نزدیک نمیشود تا بالاخره در خواب محتلم شود. به نظرم اصلا از نظر سیستم تناسلی مشکلی ندارد؛ اما اصولا از این کار بدش میآید. سکس را نوعی از دست دادن میداند. انگار دارد چیزی را از دست میدهد یا چیزی را به فرد دیگری میدهد. الان بعد از سالها هنوز نیازم اصلا کم نشده و ناچار از دکتر اعصاب و روان داروهایی خواستم که این نیازم را کم کند. الان یک ساله قرص میخورم؛ اما من هنوز زندم؛ دوست دارم عشق بورزم و عشق بگیرم. الان بچهها هم بزرگ شدند و دارند کم کم میروند دنبال زندگیشان و من میبینم نیازهای روحی و عاطفیم به یک همسر و همدل اصلا کم نشده و نمیخواهم که همچنان خودم را وقف بچه هایم کنم و آنها را به خودم یا خودم را به آنها وابسنه کنم. ضمنا دکتر به من گفته که هر دو تخمدان من فعال هست و هر ماه دو تا تخمک آزاد میکنم. ضمنا از طرف مادری ما تا ۶۰ سالگی یائسه نمیشویم. دکتر میگوید شاید قدرت جنسی زیادت به این دلیل هست. خلاصه اینکه الان دیگر واقعا از او دارم بیزار میشوم؛ چون واقعا نقشی جز رنج دادن تو زندگیم ایفا نکرده. به نظر شما اگر از او جدا شوم درست است؟ یک راهنمایی میخواهم که واقعا به من کمک کند نه اینکه بگوید بساز و تحمل کن؛ چون من این راهها را سالها رفتم متشکرم
جواب:
سلام
رابطه جنسی چیزی نیست که ادم از او بدش بیاید مگر اینکه مشکلی وجود داشته باشد؛ بلکه حتی اگر این کار را بد بداند اما اگر از او لذت ببرد طرفش میرود. مثلش هم زیاد است؛ مثل خیلی از کارهایی که مردم بد یا گناه میدانند اما بخاطر اینکه از او لذت میبروند انجامش میدهند.
بنابر این در این مساله باید دنبال عامل خارجی نباشید؛ بلکه به نظر من احتمالا اصل رابطه جنسی به شوهر شما لذت نمیدهد که این طور از او زده شده و علتش هم ممکن است بخاطر ناتوانی جنسی باشد و از اینکه میگویید چند دقیقهای همه چیز تمام است میشود حدس زد که ایشان وقت نزدیکی توان خویشتن داریش خیلی کم است و زود انزالش صورت میگیرد و این مساله باعث میشود که نه تنها لذت نبرد؛ بلکه احساس تنفر و ناراحتی به او دست بدهد؛ چون در برابر شما احساس ناتوانی میکند که شما میخواهید ادامه بدهد اما او نمیتواند با شما همراهی کند و شاید علت بد اخلاقیای بعدی هم احساس حقارتی باشد که در اثر ناتوانی به او دست میدهد.
بنابر این اگر بتوانی در این جهت حرکتش بدهی که خودش را معالجه کند و از نزدیکی لذت ببرد خودش طرفت خواهد امد.
لذا اگر هم میخواهی جدا شوی اول به سمت جدایی نرو؛ بلکه تهدیدش کن که اگر خودش را معالجه نکند جدا خواهی شد تا بلکه برای خوب شدن اقدام کند.
البته اگر این روش موثر نبود، میتوانی جدا شوی؛ اما با چشم باز این کار را بکن؛ چون بعد جدایی احتمال اینکه بتوانی با مرد مجرد ازدواج دائم کنی ضعیف است و لذا ممکن است مردهای مجرد و متاهل به تو پیشنهاد صیغه دهند یا مرد متاهل پیشنهاد همسر دوم شدن بدهد. همچنین ممکن است ازدواج بچه هات بخاطر فرزند طلاق بودن لطمه بخورد. پس با توجه به این پیامدها میتوانی برای ادامه یا طلاق تصمیم بگیری.
موفق باشید
سلام
یا ایمیل رو اشتباه وارد می کنید و یا قسمت اسپم ایمیل رو چک نمی کنید. اگه باز هم حل نشد نام کاربریتون رو بفرمایید رمز رو به ایمیلتون ارسال می کنم
مثل معروفی است که می گوید : زن و شوهر سر شب دعوا دارند و صبح آشتی هستند بارها مردان تصمیم گرفته اند که زنان خود را طلاق دهند ولی این زنان جادوگر با عشوه گری و لباسهای تحریک پذیر و ارائه سکس مردان را منصرف و نیز به خود علاقمند نموده اند … موفق و سربلند باشید .
آقای محترم اول یکم مطالعه کنید بعد نظر بدید.من خودم زنی هستم ۱۹ ساله ازنظر مردم بسیار شیک پوش و زیبا.خیلی هم ب خودم میرسم و به قول شما پاشنه بلندم میپوشم ولی دقیقا منم مشکل این خانومو دارم و۶ماهه از عروسیم میگذره ولی هر دفه که رابطه داشتیم با خواهش و التماس من بوده.البته حق میدم که اینطور فک کنید چون به هرکس گفتم فکر کردند ایراد از منه
سلام
این مسئله عادی نیست و حتما برای حل آن اقدام کنید. اینکه دیگران می گویند شما مقصرید صد در صد نیست. ممکن است همسر شما مشکلی داشته باشد که خودش هم از آن خبر ندارد. البته این احتمال ممکن است از جانب شما هم وجود داشته باشد؛ یعنی با اینکه فکر می کنید هیچ کوتاهی انجام نمی دهید ولی ممکن است رفتارهایی داشته باشید که همسر شما را سرد می کند و شما از آن مطلع نیستید. حتما حضورا به یک مشاور مراجعه کنید و با حل این مسئله از زندگی خود لذت ببرید. تداوم این مشکل می تواند چالش های بزرگی برای زندگی شما ایجاد کند.
من نیز از افرادی هستم ک بسیار از روابط جنسی بیزارم,این کار را غیر انسانی میدانم و برای این موضوع ابدا تن ب ازدواج نداده و نمیدهم و هرگز نمیگذارم تحریک شوم,از نظر من همسر باید هم اندیشه باشد ن هم بستر.سعی کنید با همسرتان هم اندیشه باشید و رابطه ای عاطفی و زیبا با وی داشته باشید,رابطه ای کاملا انسانی ن رابطه ای جنسی و مشترکا حیوانی.خواهید دید ک هر دو از محبت ارضا و میل جنسی شما زیر سایه ی محبت پنهان میگردد
سلام
این تصور شما نادرست است چون تا به حال کسی نتوانسته میل جنسی را زیر سایه محبت پنهان کند حتی با سرکوب کردن میل جنسی محبتی باقی نخواهند ماند. فلسفه اولیه رابطه جنسی ازدیاد نسل و فایده تبعی آن لذت و آرامش همسران است. لذا محروم کردن خود از این لذت عاقلانه نیست.
البته ممکن است تنفر شما از این رابطه به خاطر تصوراتی ناصحیح از این مسئله باشد که میتوانید با مراجعه حضوری به یک مشاور آن را اصلاح کنید.