سوال:
سلام
۳۸سالمه و ۱۵ ساله که با پسر خالهام ازدواج کردم. ما با هم مشکلی نداریم. مشکل خالهام است که خیلی حسادت میکند. تا وقتی که یادم میاید ادم عقدهای بوده و به مادرم حسودی میکرده و همیشه از زمین و زمان توقع دارد. یاد اوری میکنم که خالهام با مادرم خواهر ناتنی هستند و از پدر مشترک و از مادر جدا هستند. شوهر من تنها پسرخانواده با ۵ خواهر میباشد. خالهام یا مادر شوهرم همیشه درحال متلک انداختن و تحقیر کردن من است. همیشه بازیهای روانی در میاورد. دخترانش هم از خودش عقده ایتر هستند. البته گاهی اوقات البته نه در حضور من میشنوم که به مادرشان تذکر میدهند. اما توقعشان زیاد است. مادر شوهرم وقتی از شوهرم راضی است که با من بد باشد؛ با مادرم بد باشد و دائما برای او و دخترانش خرج کند. البته اگر هم اینکار را بکند باز هم دلش ارام نمیگیرد. بارها شنیدهام از نوههای خودش که همیشه مرا با مادر بزرگم مقایسه میکند و بعضی از کارهای مرا که خیلی هم خوب هست؛ مثل نظافت و رسیدگی به وضع ظاهر، به مادر بزرگم تشبیه میکند و دختراش هم به او میگویند تو که میدانستی که این دختر نوه او است، چرا برای پسرت گرفتیش؟ و او جوابی نمیدهد جز اینکه میخواسته از طریق اذیت کردن من از طریق پسرش عقده هایش را خالی کند؛ چون اوایل ازدواج که با انها زندگی میکردیم شوهرم مرا اذیت میکرد و میگفتم چرا اینکار را میکنی؟ میگفت مادر بزرگ تو مادرم را اذیت کرده و حالا من تو را اذیت میکنم که بعد کارمان به قهر و اشتی کشید و همسرم فهمید که باید خودش را قاطی این مسئل نکند و زندگیمان ارام شد. خیلی بد گویی میکند. با بد گویی از پدر شوهرم کاری کرده که هیچ کس احترامش را بغیر از من و همسرم نگه نمیدارد. البته کار به جایی رسید که مجبور شدم به او زنگ بزنم و مستقیم به او بگویم که دست از کارهایش بردارد و کلا زد زیر همه حرفایش و حاشا کرد. شوهرم به تمام خواهرانش در مورد رفتار مادرش تذکر داده؛ اما زن خود خواهی است. حتی یکی از خواهر شوهرهایم ازدستش گله داشت. از دستش خسته شدم و اعصابم خراب شده. با اینکه رابطیمان را با او کم کردیم، اما باز هم به کارهای غلطش ادامه میدهد. تا جایی که همسرم هم ازدستش خسته شده؛ چون احترام پسرش را هم نگه نمیدارد. اما برخلاف او، پدر شوهرم من و همسرم را خیلی دوست دارد و همه جوره ما را ساپورت میکند و این بیشتر مایه حسادتش میشود. لطفا بفرمایید که با این ادم پر توقع که میخواهد تلافی ادمهایی را که زیر خروارها خاک خوابیدند ازمن بگیرد چکار کنم؟ البته خود او هم میگوید که هیچ وقت مادر بزرگم اذیتش نکرده؛ حتی وقتی مریض میشده از او پرستاری کرده. اما بچه طلاق است و عقده ای….
وقتی در یک جمع هستیم دور برمی دارد و شروع به توهین و ادا و اطوار میکند؛ بخصوص وقتی که دو تا از دخترانش هستند که دیگر حسابی میتازد…. البته الان دیگر زیاد جرات نمیکند؛ چون من هم به او توجهی نمیکنم. اما اصلا دوست ندارم که این روند ادامه پیدا کند.
لطفا راهنمایی بفرمایید. ممنونم البته من لیسانس هستم و از همه مهمتر اینکه بسیار متظاهر هست و انچنان در حفظ ظاهر اسلامی و اعمال و نماز رعایت میکند که اگر او را نشناسی میگویی مجتهد است. اما از آن دسته ادمهایی هستند که به قول حافظ چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند.
جواب:
سلام
به نظرم میرسد که قسمت بحرانی ارتباط شما گذشته و تدریجا توانستی اثر منفی تنشها را کاهش بدهی و بلکه توانستی تا حدی مادر شوهرت را کنترل کنی. پس معلوم میشود که تا بحال تلاشهایت تا حدی موفقیت امیز بوده. اما الان میخواهی یک کاری کنی که وضع بهتر شود و بلکه مشکل به کل حل شود و او دست از این کارهاش بردارد؛ ولی به نظر من انتظار تغییر او را نداشته باشید. فردی که سالها با یک اخلاق خو کرده و خصوصا اگر بزرگتر هم باشد، حتی در صورتی که بخواهد، مشکل بتواند خودش را عوض کند؛ تا چه رسد به اینکه کس دیگر بخواهد تغییرش بدهد. لذا من به شما توصیه میکنم بیشتر از اینکه فکر عوض کردنش باشید، در فکر این باشید که چه طور میتوانید اثرات منفی حرفایش را بیشتر کاهش بدهید. این کاهش از دو طریق ممکن است: اول اینکه: رفتارتان طوری باشد که زمینه حرف بد زدندش از بین برود و این به دو طریق ممکن است: اول ترس دوم محبت؛ یعنی یک کاری کنید بترسد و جرات نکند حرف بزند یا اینکه به او مهربانی کنید یا هدیه بدهید یا کاری که خوشحالش میکند برای او انجام بدهید تا بلکه کوتاه بیاید.
راه دوم این است که او را به همین صورت که هست قبولش کنید و بگوئید که این اخلاقش است و یک گوشتان در باشد و دیگریش دروازه، درست مثل کسی که وقتی یک بچه به او فحش میدهد از دستش ناراحت نمیشود؛ چون میداند آن بچه است و اقتضای بچگی او این کارها است. شما هم قبول کنید که او دیگر این طور شده و کاریش نمیشود کرد، مگر اینکه او را همین طوری قبول کنید و متلکها و توهینهای خود را نقل و نباتی ببینید که نثار شما میکند.
این تغییر فکر شاید کمی سخت باشد، اما اگر انجامش بدهید به کل راحت میشوید و اصلا از حرفایش اذیت نخواهید شد.
موفق باشید