با عرض سلام و ادب

جوانی هستم ۲۲ ساله دانشجوی ترم آخر کارشناسی. احساس میکنم از نظر روحی بسیار به ازدواج نیاز دارم و تقریبا ۹ماه پیش با خانوادم مطرح کردم اما ایشان نداشتن شغل و درسم را بهونه کردندو گفتند باید درس و سربازیت مشخص بشه بعدا ,ولی الان که ۹ماه میگذره من فشار زیادی و دارم تحمل میکنم و در صورتی که هنوز یک ترم دیگه درسم مونده خواستم شما راهنماییم کنیید که چیکار کنم؟

پاسخ

سلام

برای اینکه بتونی خونوادت رو راضی کنی باید بیشتر این بحث رو مطرح کنی و به همون یک باری که ۹ ماه پیش گفتی اکتفا نکنی. به شوخی و  جدی و گاه و بیگاه یجوری بگی که زن میخوای. مثلا وقتی کسی ازدواج میکنه بگی خوش به حالش کاش یکی هم واسه ما زن میگرفت. یا اگه فیلمی رو دارین تو خونواده نگاه میکنین و بحث ازدواج میشه این رو بگی. یا اگه مثلا مادرت داره کار میکنه بگی اگه الان عروس داشتی همه کاراتو میکرد و از این جور موارد تا اونها یواش یواش باور کنن که درخواست شما جدیه.

میتونی از هم دانشگاهی هایی که در طول درسشون ازدواج کردن بدون اینکه سربازی رفته باشن و شغلی هم داشته باشن بگی. از فسادها و روابط آزاد دختر و پسرهایی بگی که پدر مادرشون موافقت نکردن وقتی نیاز دارن ازدواج کنن و به راه خلاف کشیده شدن تا بیشتر احساس خطر کنن.

اگه این ها هم جواب نداد از احساسات و عواطف اونها استفاده کن. مثلا خودت رو به مریضی بزن و یا اینکه طوری وانمود کن که به خاطر این مسئله غذا نمیخوری و ناراحتی و به درست لطمه خورده و از این جور موارد تا با این کار بتونی دلشون رو نرم کنی.

تو بحث منطقی هم میتونی بهشون بگی اگه من الان ازدواج کنم هم به درسم بهتر میرسم هم اینکه خیالم راحت میشه و به گناه کشیده نمیشم (میتونی بگی اگه من به گناه بیفتم شما مقصرین که برای من زن نگرفتین و باید اون دنیا جواب بدین) و هم اینکه سربازی چون متاهلم حتما میوفتم تو شهر خودمون و میتونم بعد از ظهر ها برم دنبال کار پاره وقت تا وقتی سربازیم تموم شد راحت تر کار مناسبی پیدا کنم. با این راهکار احتمال راضی کردن اونها خیلی بیشتر میشه.

پیروز و سربلند باشید