خانه / آخرین سوالات کابران / معاشقه با خواستگار قبل از ازدواج
معشقه قبل از ازدواج

معاشقه با خواستگار قبل از ازدواج

سلام

من ۲۲ سالمه

حدود ۵ ماه پیش با یه آقای ۲۵ ساله آشنا شدم ایشونو به خانوادم معرفی کردم و اون آقا هم همینطور ولی نه بصورت رسمی

یعنی جلسه ی خواستگاری نبود

اولش خانوادم مخالفتی نداشتن ولی بعدش من خودم از روی لجبازی گفتم این آقارو نمیخوام

ولی بعد از اون دوباره اون آقا اومد و کلی اصرار کرد که بهم یه فرصت دیگه بده

منم چون علاقه داشتم بهشون این فرصتو دادم

ما از اون به بعد پنهانی با هم بودیم ینی خانواده ی من در جریان نبودن

تو این مدت علاقمون خیلی بهم بیشتر شد و خیلی بهم نزدیک تر شدیم

ا جایی که ۳-۴ بار باهم معاشقه داشتیم در حد خیلی کم (لب -سینه) ولی من به طرز خیلی بدی زده شدم  شاید برای این که اولین بارم بود شاید واسه عذاب وجدان و احساس گناه و کلا رابطمو قطع کردم ولی ایشون هنوز پیگیرن که چرا و چی شد و هنوز به من علاقه دارن

منم علاقه دارم ولی خب حتی فکر اینکه یکبار دیگه بهم نزدیک شه حالمو بد میکنه

من نمیدونم چیکار باید کنم با این حسا

یا به اون آقا که هر روز سر راه منن چی بگم

میتونیم دوباره با هم باشیم؟چیکار میتونم بکنم که اگه دوباره خواستیم با هم باشیم معاشقه تو ابطمون نباشه؟

یا اصلا بهتره رابطه تموم شه؟

۴ دیدگاه

  1. محمدرضا نظری
    عجب اوضای خرابیه ادم دیگه به هیچ دختری نمیتونه اعتماد کنه خدا این همه لذت رو تو وجود دختر  گذاشته که توان نگهدارشی رو نداره و فقط با به یه اوکی دادن میتونه بهترین لذتو ببره اصلا دختری سالم نمیونه زرنگشو دیگه حتما تهشون باد میده کنترلم که نداره خوشبحال خودم که یه بار ازدواج کردم و فلج شدم ودیگه نمیتونم زن بگیرم
  2. اون مرد به شما دیگه اعتماد نمی کنه. همین طور که شما به ایشون شک دارین و در آینده هم شک خواهید کرد.

    تکلیف رو با خودتون مشخص کنید. می خواهید ازدواج یا نه؟ و چرا؟

    موفق باشید.

  3. کارشناس 1

    سلام

    این طبیعیه که رابطه دختر و پسر همیشه یک جور و ثابت باقی نمی مونه و اساسا اگه اینطور بود اصلا رابطه دووم پیدا نمی کرد. هر چی از رابطه بگذره، قاعدتا این رابطه نزدیکتر میشه و روز به روز آدم رو بیشتر تو باتلاق فرو می بره.

    این خیلی خوبه که شما همین اول به اشتباه بودن این کار پی بردین چون یقینا اگه چند بار دیگه تکرار بشه کم کم براتون عادی خواهد شد و حتی کار به جاهای باریکتر هم کشیده میشه و اصلا متوجه نخواهید شد مگر زمانی که سرتون به سنگ بخوره و چشماتون باز شه و ببینید چه اشتباهاتی رو مرتکب شدید که دیگه با هیچ چیزی جبران شدنی نیست.

    لذا تحت هیچ شرایطی نباید رابطه به این شکل ادامه پیدا کنه و حتی اصل رابطه هم باید قطع بشه؛ چون تنها در همین صورته که می تونین از مشکلات احتمالی جلوگیری و احتمال ازدواج رو تقویت کنین.

    برای همین شما ابتدا ببینید آیا ایشون مورد مناسبی برای ازدواج با شما هست یا نه. اگه نبود که خب باید همه چیز رو به طور کلی تموم کنین. اما اگه فکر می کنین میتونه مورد خوبی باشه، در این صورت باز هم رابطه رو قطع کنین؛ منتها به این صورت که بهش بگین ادامه دادن این رابطه به این شکل اصلا به صلاح نیست؛ چون اینده مشخصی نداره و معلوم نیست ما به هم برسیم و جز اینکه کوله بار گناهمون سنگین میشه کار دیگه ای نمی کنیم. بعد هم بهش بگید اگه واقعا قصد ایشون از این رابطه ازدواجه که بهتره این مسئله رو از طریق خونواده پیگیری کنه و اگر هم قصدی نداره که هیچ.

    با این کار اگه قصد ایشون واقعا ازدواج باشه حتما پا پیش می ذاره؛ در حالی که اگه به همین شکل ادامه بدین، حتی اگه ایشون قصدی هم برای ازدواج داشته باشه بعد از مدتی پشیمون میشه؛ چون نه تنها انگیزه ای برای به دست آوردن شما نخواهد داشت، بلکه اعتمادش هم از شما سلب میشه و با خودش میگه دختری که به این راحتی تن به رابطه با من داد چطور می تونه قابل اعتماد باشه و بعدا به من خیانت نکنه و …

    پیروز و سربلند

    • سلام

      با توجه سوالی ک این خانم پرسیدند

      من هم سوالی مشابه داشتم البته با کمی تفاوت ممنون میشم اگه راهنمایی کنید

      من دختری۱۸ ساله هستم و لا پسری ک ۷ ماه از خودم بزرگ تر است در ارتباطم

      در واقع رابطه ما حدود ۹ ماه ب صورت دوستی ساده بود اما بعد از اون علاقمون فرق کردو بهم ابراز عشق و علاقه کردیم

      درواقع من دختری بودم ک از ازدواج ب دلیل روابط جنسی ببزار بودم اما بخاطرع علاقه ی شدید و عشقی ک نسبت ب این آقا داشتم با خودم کنار اومدم ک ب ازدواج فکر کنم و این آقا هم ک از نظر من ر رابطه با ارتباط جنسی مطلع بود ک علاقه زیادی ندارم با حرف روی من کار کرد تا نظرم را عوض کنه اما تا حد حرف باقی نماند و در حد عمل هم پیش رفتیم تا ب من ثابت کنه ک خوبه 

      البته اولین بار در حد لب و سینه معاشقه داشتیم

      ک من بعد از اون از خودم بدم اومد و حس میکردم کار اشتباهی انجام دادم و حتی ب اون آقا هم گفتم و قرار گذاشتیم ک اگه عاشق همیم تا عقد ب هم نزدیک نشیم اما در دیدار بدی نتونستیم و دوباره نزدیکی داشتیم و این بار کمی بیشتر

      و من لذت داشتن رابطه را حس کردم و تنفرم از بین رفت و هرچی ک ب اون آقا میگم این کارها زوده از هم زده میشیم بعدا ب هم شک میکنیم

      ولی میگه من اونقد بهت اعتماد دارم ک میدونم فقط با خودمی و منو قانع میکنه

      از اونجایی ک شما در پاسخ ب این خانم گفتید رابطه را قطع کنید تا ازدواج

      خب ما الان سن کمی داریم و خانواده ها رضایت ب ازدواج نمیدهند و در اوج نیاز جنسی و معتقدیم ک رابطه عشق و علاقه را زیاد تر میکند

      با توجه ب این چیز ها و ترسی ک من بابت آینده و اشتباه بودن کارم دارم و اینکه الان ذهنیت کن راجب رابطه تغییر کرد و نیاز پیدا کرده ام

      میشه لطفا راهنمایی کنید ک چکاری باید انجام بدهم؟

      ممنون میشم

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

bigtheme