خانه / آخرین سوالات کابران / می ترسم دوست پسرم گذشتم رو بر ملا کنه
ترس از گذشته ناسالم

می ترسم دوست پسرم گذشتم رو بر ملا کنه

ﺳﻼﻡ و ﺭﻭﺯﺗﻮﻥ ﺑﺨﻴﺮ. ﺭاﺳﺘﺶ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﺎﻧﻚ ﺳﻮاﻻﺕ ﮔﺸﺘﻢ ﻭﻟﻲ ﻣﺸﻜﻠﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺩاﺭﻡ ﻳﻪ ﻣﻘﺪاﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻪ.ﺳﺎﻳﺘﻬﺎﻱ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻋﻀﻮ ﺷﺪﻡ ﻭﻟﻲ ﻫﻴﭽﻜﺪﻭﻡ ﺟﻮاﺑﻲ ﺑﻬﻢ ﻧﺪاﺩﻥ ﻛﻪ ﻻاﻗﻞ ﺫﺭﻩ اﻱ اﺯ اﻧﺪﻭﻫﻢ ﻛﻢ ﺑﺸﻪ.

ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ۲۴ ﺳﺎﻟﻪ اﻱ ﻫﺴﺘﻢ و ﻟﻴﺴﺎﻧﺲ ﺭﻭاﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺩاﺭﻡ.ﻭﻟﻲ اﺯ ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻞ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﺎﺟﺰﻡ. ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻴﺎﻫﻮ ﺗﻠﺨﻲ ﺩاﺭﻡ. ﺩﻭﺳﺘﻴﻬﺎ و ﺭﻭاﺑﻄ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﺩاﺷﺘﻢ ﻛﻪ اﻛﺜﺮﺷﻮﻥ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻳﻞ و ﺭﻭاﺑﻄ ﺟﻨﺴﻲ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﺪ.اﻟﺒﺘﻪ ﺭاﺑﻂﻪ ﻋﻤﻴﻖ ﺟﻨﺴﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻢ و ﺣﺘﻲ ﺭاﺑﻂﻪ ﻣﻘﻌﺪﻱ ﻫﻢ ﻧﺪاﺷﺘﻢ. ﻣﻌﺎﺷﻘﻪ و ﻛﺎﺭای ﭘﺴﺖ اﻳﻦ ﻣﺪﻟﻲ. ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﺎ ﺗﻬﺪﻳﺪ و اﺫﻳﺖ ﻭﺁﺯاﺭ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﺪ. ﺑﺒﺨﺸﻴﺪﻧﻤﻴﺨﺎﻡ ﭘﺮﺣﺮﻓﻲ ﻛﻨﻢ ﻭﻟﻲ ﻋﻤﻖ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻦ اﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ اﻭﻥ ﺑﺮﻫﻪ ﻫﺎ ﭘﺴﺮﻱ ﺑﺎ ﻣﻦ اﺷﻨﺎ ﺷﺪ و ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﺷﺪ. ﻋﻼﻗﻪ اﻱ ﻛﺎﻣﻼ ﻳﻚ ﻃﺮﻓﻪ. اﻳﻦ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻗﻂﻊ و ﻭﺻﻞ ﺷﺪ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻳﻜﺠﺎ ﻛﺎﻣﻼ ﻗﻂﻊ ﺷﺪ.. اﻭﻥ از ﻳﻜﻲ از ﻣﺎﺟﺮاﻫﺎﻱ ﺗﻠﺦ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ داﺷت و ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻢ ﺩﻟﺪاﺭﻱ ﻣﻴﺪاﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻮﺩﻩ واﺯﻳﻦ ﺣﺮﻓﺎ.  ﺑﻌﺪاﺯ اﻳﻨﻜﻪ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺎ ب ﺷﻜﻞ ﻛﺎﻣﻼ ﻣﺰﺧﺮﻑ و ﺗﻠﺨﻲ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ و ﻓﻬﻤﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻫﻴﭻ ﻋﻼﻗﻪ اﻱ ﺑﺶ ﻧﺪاﺭﻡ اﻳﻦ اﺩﻡ ﻛﻪ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻳﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺭﻭاﻧﻲ ﺑﺎ ﻃﺮﺡ ی ﻧﻘﺸﻪ اﻛﺎﻧﺖ ﺟﻌﻠﻲ ﺗﻮﻱ اﻳﻨﺴﺘﺎﮔﺮاﻡ ﺩﺭﺱ ﻛﺮﺩ و ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ اﺩﻡ ﺟﺪﻳﺪﻱ ﭘﺎﺷﻮ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﮔﺬاﺷﺖ. ﻭﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻛﺮﺩ و ﻓﺮﻳﺒﻢ ﺩاﺩ. مﻦ ﻳﻪ اﺣﻤﻖ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻴﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ ﺩاﺷﺘﻢ ﺗﻮ ﺑﺎﺗﻼﻕ ﻓﺮﻭ ﻣﻴﺮﻓﺘﻢ اﻳﻦ اﺩﻡ ﻫﻤﻪ ی ﮔﺬﺷﺘﻪ ی ﻣﻨﻮ اﺯﻡ ﻛﺸﻴﺪ ﺑﻴﺮﻭﻥ و ﺑﻪ ﻫﻤﻪ چی ﭘﻲ ﺑﺮﺩ و ﺑﻌﺪ ﻫﻮﻳﺘﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺷﺪ…و ﺷﺪ ﺗﻬﺪﻳﺪﻱ ﺑﺮا اﻳﻨﺪﻩ م. ﺿﺮﺑﻪ اﻱ ﻛﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺟﺒﺮاﻥ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﻩ. ﺷﺒﺎ ﻧﻤﻴﺘﻮﻧﻢ ﺑﺨﻮاﺑﻢ اﺯ ﻫﻤﻪ اﺩﻣﺎ ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ اﺯ ﺳﺎﻳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ…. ﺑﻌﺪ ﻣﺪﺗﻬﺎ اﺯﻭﻥ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﺮﺩﻡ و ﺳﻌﻲ ﻛﺮﺩﻡ ﺑﺮﻡ ﺳﻤﺖ ﻣﻌﻨﻮﻳﺎﺕ ﺗﺎ ﺫﺭﻩ اﻱ اﺯ اﺷﻮﺑﻢ ﻛﻢ ﺷﻪ.

ﺗﻮ اﻳﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻳﻜﻲ اﺯ ﭘﺴﺮﻫﺎﻱ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﻣﺎﺩﺭﻳﻢ اﺭﺗﺒﺎﻃﺶ و ﺑﺎ ﻣﻦ ﭘﺮﺭﻧﮓ ﻛﺮﺩ. ﭘﺴﺮ ﻣﻮﻣﻦ و ﺳﺎﻟﻣﻲ ﻛﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﺎﻛﻲ ﺩاﺭﻩ و ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩاﺭﻩ و ﺣﺮﻑ ﻣﻴﺰﺩﻳﻢ ﻫﺪﻓﺶ ﻓﻘﻄ اﺯﺩﻭاﺟﻪ… ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻧﻘﻂﻪ اﻱ ﺭﺳﻴﺪﻳﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﻑ ﻋﻠﻨﻲ ﺷﺪﻥ و ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻳﻪ. ﺗﺮﺱ اﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ و اﻭﻥ اﺩﻡ ﺑﻴﻤﺎﺭ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﻨﻮ ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ ﺩاﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﺫﺭﻩ ﻧﺎﺑﻮﺩﻡ ﻣﻴﻜﻨﻪ….ﻣﻴﺪﻭﻧﻢ ﻛﻪ ﺑﺮاﻱ اﻧﺘﻘﺎﻡ ﻳﺎ ﻫﺮﭼﻴﺰﻱ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﻤﻮ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﻳﺰﻩ ﭼﻮﻥ اﺯ ﻫﻤﻪ ﭼﻲ ﺑﺎ ﺳﻨﺪ و ﻣﺪﺭﻙ ﺧﺒﺮ ﺩاﺭﻩ. ﺗﺮوﺧﺪا ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻴﻦ ﭼﻴﻜﺎﺭ ﺑاﻳﺪ ﺑﻜﻨﻢ ﻗﻴﺪ اﺯﺩﻭاﺝ و ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺳﺎﻟﻤﻲ ﻛﻪ اﻧﺘﻆﺎﺭﻣﻮ ﻣﻴﻜﺸﻪ ﺑﺰﻧﻢ ﻳﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﻮ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﻢ ﺑﮕﻢ و ﺑﺎﺯﻡ ﺧﻮﺩﻣﻮ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻛﻨﻢ? ﺩاﺭﻡ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻣﻴﺸﻢ ﺗﺮﻭﺧﺪا ﻛﻤﻜﻢ ﻛﻨﻴﻦ

۲۶ دیدگاه

  1. سلام من یه دختر ۲۲ ساله هستم و قبلا یه شکست عاطفی بدی داشتم و الان میخوام ازدواج کنم

    و کسی که میخام با هاش ازدواج کنم استاد دانشگاهمونه و حدودا ۱۳ سال تفاوت سنی داریم

    ولی نمیدونم اون شخص هم نسبت به من علاقه داره یا خیر

    اما رفتار هایی نشون میده که به من علاقه داره اول اینکه چطور بفهمم دوستم داره دوم اینکه من فک میکنم به خاطر تفاوت سنی اشه که جلو نمیاد به خاطر همین چطور بهش بفهمونم که منم حسی بهش دارم

    و یه مورد دیگه اینکه اون فردی که قبلا باهاش بودم و باعث شکست من شده میترسم ازش خیلی زیاد

    توخدا بهم کمک کنید

  2. سلام من ۲۴ سالمه و تقریبا یک سال با پسری دوست بودم که قصدمون ازدواج بود.این بین روابطمون عاشقانه شد و متاسفانه بوسه و بغل و این جور موارد پیش اومد. اما به مرور متوجه شدم که این آدم مشکلات منفی زیادی داره که قابل حل نیست و تصمیم منطقی گرفتم که خودمو بدبخت نکنم و ازش جدا شم. وقتی باهاش مطرح کردم قبول نکرد و گفت من هیچ جووووووره ولت نمیکنم و دوستت دارم و عاشقتم و نمیتونم. من ازهرراهی سعی کردم متقاعدش کنم که بدرد هم نمیخوریم اما نشد. تهدید کرد همه چیو به مامان بابام میگه و عکسامونو لو میده.من واقعا ترسیدم هروز دعوا میکنه و حتی مجبورم میکنه تلفناشو جواب بدم. خونوادم هم طوری نیستند که بتونم مشکلمو بهشون بگم.خیلی میترسم.بی دفاع ترینم.از هرچیزی که بینمون بوده واقعا پشبمونم و قول میدم دیگه تکرار نشه تو زندگیم.میگه اگ جوابمو ندی و باهام نمونی هرکاری میکنم که آبروت بره و آینده برات نمونه، میگه مهم نیست برای خودم هم مشکلی پیش بیاد فقط نمیزارم تو ارامش داشته باشی. خواهش میکنم کمکم کنید واقعا میترسم و نمیدونم چیکارکنم.زیر همه حرفاش زده و اون روی خودشو نشون داده و میگه تقصیر توئه که من هیولا شدم !!!! کمکم کنین…
  3. سلام

    روی سوالم به آقایونه، کسی هست که بتونه با گذشته یه دختر که فقط ۱ بار اشتباه کرده و اون اشتباهش به رابطه جنسی کشیده شده کنار بیاد؟

    • سلام سارا جان آره من دوست دخترم و بخشیدم هرچند که وایم سخت بود اما الان ازدواج کردیم و به پسر دارم که ۷سالشه با اینکه آدم حساسی بودم اما گذشتم چون گذشته مهم نیست آینده که با من مهمه

      اگر پسری عاشق باشد مطمئن باشید که پات وامیسته.

      اما من به عنوان یک جوان۳۱ساله میگم هیچ وقت خودت در اختیار پسر نذار چون نظرش عوض میشه درباره تو .از گذشته نترسید که اشتباه کردید یا نه پسر جماعت زیاد حرف میزنه تهدید می‌کنه اما همش حرف فقط مراقب باشید به کسی باج ندید بخاطر اشتباه گذشته چون بدبخت میشیم نکنید از اون تمنا میکنم خدا لعنت کنه پسرهای که از دخترهای ساده سواستفاده می‌کنه نجس ترین انسان است.

      خیانت ممنوع متعهد باشید

      موفق باشید

       

       

  4. حالا ک همه گفتند من هم بگویم ی زن مطلقه ۲۴ ساله هستم و تنها گناه مرتکب شدم راحتی بیش از اندازه با داییم بوده ک منجر شده تهدیدم کنه عکسایی ک در حال کشیدن قلیون هستم رو ب پدرم نشون بده پدرم ب شدت از دود متنفره و مادر ب شدت مخالف این رفتار تنها دلیل دایی هم برای تهدید دختری ک دوسش داره و از قضا دختر عموی منه و ب شدت بهم نزدیکه الان یک سال ک داره آزارمون میده لطفا کمک کنید 
  5. سلام لطفا راهنمایی نه نجاتم بدید??من یه خانوم ۳۲ ساله ام ک سابقه یکبار عقدو طلاق دارم..خدود ۴ ساله با یکی از همکارانم درارتباطیم..ک البته بعد از یکسال من محل کارمو تغییر دادم..هردو پرستاریم..ایشون تو این ۴ سال هییییچ اقدام قابل قبولی برای تشکیل زندگی و ازدواج‌نکردند..ب هیچ‌عنوان هم احازه کات و جدایی نمیدند…مدام با تهدید منو نگه میدارند..حدود سه چهاربار هم مشاجره شدید داشتیم‌ک ختی منجر ب کتک‌ کاری هم شده?ایشون توی بیمارستان محل کارم و حراست کلی آشنا و پارتی داره و مواقع قهر ودعوا تهدیدم میکنه که پرونده سازی میکنمو کاری میکنم ک تاعمرداری عذاب بکشی و نتونی ازدواج‌کنی..ما رابطه کامل جنسی داشتیم…ازطرفی دیگه دلم نمیخواد باهاش باشم..ازطرفی قدرت جداشدن ندارم..ازطرفی واقعا از آبرو ریزی توی محل کارم میترسم..گیز افتادمو‌امیدی ب آینده ام ندارم….باید چیکار کنم؟?
  6. من ۵سال پیش با اقایی آشنا شدم اون موقع خیلی دوسش داشتم هیچ عیبی ازش نمیدیدم خواستگاری کرد ولی خانواده م جواب منفی دادن .با هم رفتیم مشاوره گفتن به درد هم نمیخوریم کلا هر کسی فهمید گفت پسره مناسبت نیست یه جورایی همه روم تاثیر گذاشتن مخصوصا مشاور .باعث شد از چشمم بیافته و همه ی ایرادهاش اومد جلو چشمم الان ۵ساله گذشته ولی اون فراموشم نکرده منم هنوز ازدواج نکردم دوسش ندارم ولی دلم براش میسوزه .میخواستم از خانما بپرسم ایا شما حاضرین با یه پسر لاغر که حتی قیافه شم به دلتون نمیشینه کارگر و از لحاظ تحصیلات و خانواده از شما سطح پایین تری هستن و تو این چند سال هیچ کاری نکرده هیچ تلاشی نکرده فقط نشسته غصه خورده .فقط به خاطر اینکه بهتون علاقه داره ازدواج میکنین؟ من هم ازص میترسم یه جوریه احساس میکنم خودکشی میکنه یا آبروی منو میبره من هر کاری کردم فحش دادم همه کار باز ولم نمیکنه احساس میکنم مریضه لطفا راهنماییم کنید میترسم ازدواج کنم?
  7. سلامن دختری ۲۰ ساله هستم از رشت حدود ۶سال پیش با پسری که در شهر تهران سکونت از طریق گوشی دوست شدم اوایل من اورا دوست داشتم حدود دوسال اول بعد اندو سال خیلی بهش خیانت کردم اون از سال سوم خیلی بهم علاقه پیدا کرده بود حتی در مورد من با خانواده ش حرف زده بود بعد یه اتفاقلتی میوفته شماره پدر مادر گیر میاره و هر موقع خواستم که باهاش کات کنم تهدیدم میکرد که زنگ میرنم که واقعا میزد اما تک زنگ پارسال که ۵مین سالی که بود باهاش دوس بودم بخاطر اون پسر خواستگارمو رد کردم اشتباه من همینجا ای کاش حتی الکی شده بود بهش میگفتم ازدواج کروم تا ازم دست بکشه بعد قضیه خواستگارم من فاز گرفتم که دوباره باهاش کات گنم که بازم تهدیداش شروع شد. ولارم است بدونین کلا تو این ۶سال فقط سه بار همدیگرو دیدیم من از خودش خوشم نمیاد بخاطر همین نمیاد که همو ببینیم. موقعی که میخ استم کات کنم ازم اخاذی سه میلیون پول کرد ومن که از ۱۸سالگی در کارخونه ای کار میکردم بخاطر اینکه اشتباهات گذشته ام را به مادرم نگوید به او پول را دادم و به من گفت که بهم برمیگردونه چند ماه گذشت وخبری از پولم نشد من بخاطر پولی که ازم کرده بود و برای پس گرفتنش ازم عکس لخت میخواست تا پول رو بهم بده تا یه جایی عکس دادنم خیلی تاثیر داشت لازم به ذکر چقدر مخالفت کردم دیدم به نتیجه ای نمیرسید دو میلیون از پول را از او گرفتم الان من بدشانس کلی اوتو دستش دارم وهم چنینشماره ی اکثر دوستامو فامیلمو از طریق تلگرامم هک کرده و تهدید میکنه که اسفند میام خواستگاریت لاید با من ازدواج کنی اگه نکنی یا میکشمت با بک نفر دیگه بخوای ازدواج کنی عروسیتو بهم میرنم ابروت رو پیش خانوادت میبرم من ۴ساله زوری و به اجبار باهاش حرف میزنم لازمه که بدونیم روز بع روز تهدیداتش بیشتر میشه ومن ترسو تر من دوستش ندارم وبه مم میگه بخاط ۶سال که وقت زندگیمو ازم گرفتی ازت انتقام میگیرم عکساتو تو شبکه های مجازی پخش میکنم حتی ادم شکاکی هست اصلا یه من اعتماد نداره میگه نمیتونم فراموشت کنم بیش از اون چیزی که فکرشو کنی دوست دارم واین دوست داشتن زیادش ازارم میده حتی تو این همه یال حتی نتونستم با یه نفر تو شهر خودم فاب باشم زندگی رو برام جهنم کرده یه روز خوبه ده روز بد هر چی تو دهنشه به من میگی حتی پارسال که به مدت یکماه باهاش کات کرده بود م منو تعقیب کرده بود نمیدونم واقعا چیکار کنم اتو دادم دستش ول کن نیست قرار شد اسفند ۹۷بیاد خواستگاریم ولی من دوستش ندارم واقعا فقط بخاط عکسام ناراحتم وزنگ زدنش به مادرم تک میزنه قطع میکنه خیلی غیر قابل تحمله الان با یکنفر دیگه دوست شدم که دوستش دارم قصد ازدواج داره میگه رابطه مسخرتو تموم کن امانمیدونم چه جوری اون پسره که میگه بری زندگیمو خراب میکنی هم خودمو میکشم هم تو رو
    • خواهر محترم ،نماز بخون توبه کن از خدا کمک بخواه ،قطعا خدا کمکت میکنه تا شر اون آدم از زندگیت کم بشه، دعای توسل به چهارده معصوم رو بخون، گرچه اشتباهات بدی کردی ولی به سمت خدا برگرد
  8. سلام من تو گذشتم رابطه جنسی بایه فرد داشتم ک الان ۲ساله ازش خبری نییس ومن الان بایکی از اشناهامون ارتباط دارم قراره ازدواج کنیم خیلی میترسم ک بیاد بگه چون قبلا هم خواستگارام یا هرکسی بهم نزدیک میشدو دور میکرد ازم من نامزدمو خیلی دوس دارم بگید چیکارکنم

    • چقد هرزه شدن این دخترا خو کی گفت بری رابطه جنسی داشته باشی میخواستی نداشته باشی الان تو حیایی نداری و شک نکن تا آخر عمر گندش همراهته
      • الان مثلا شما خیلی سالمی داری فرت و فرت توهین میکنی و نمک رو زخمشون  میپاشی؟
  9. سلام من دختری نوزده ساله هستم دانشجوی داروسازی.سال قبل من از پسری که بااو قصد ازدواج داشتم و چهارسال باهم بودیم و رابطه جنسی داشتیم جداشدم ازین موضوع بسیار در عذاب بودم و هنوز هستم هستم بسیار به درگاه خدا توبه کردم و هنوز گاهی ازشدت حسرت و پشیمونی ساعت ها تو تنهایی اشک میریزم اون پسر ازدواج کرد و من با حس گناه تنها موندم خلاصه توی اون احوال بد یه دختر تو صفحات مجازی اینستا اومد و بامن درد دل کرد ومن بااینکه نمیشناختم احمقانه اعتماد کردم و اسرارم رو بهش گفتم اون دختر ادرس پیج‌یه‌پسر بهم داد و گفت من اینو دوس داشتم اما بهش خیانت کردم اما برا مشکلات تو مشاور خوبیه.بااون پسر حرف زدم و دیدم واقعا یه نمونه کامل از انسانیته ارتباطم بااون دختر قطع شد و پسری که بهم معرفی کرده بود بامن صحبت میکردو ازونجای که یکی رتبه برترای کنکور بود بمن برنامه درسی ام داد وقتی کنکور دادیم و اینا ازمن خاستگاری کرد و گفت ازمن خوشش اومده اون دختره متوجه شد و شروع کرد به تهدید کردن من که گذشته اتو بهش میگم و این کارو کرد حتی اسکیرین شات پیامامم بهش داد اما من تکذیب کردم و گفتم اینا مال من نیست پسره هم باور کرد.اون دختر هرروز به‌یه‌بهانه منو تهدید میکنه که ابرمو میبره هرچند هیچ مدرک معتبری نداره اما من خیلی میترسم وزندگیم مختل شده یکی از ابروم ویکی از دست دادن اون پسر و تصویری که ازمن تو ذهنشه میترسم چیکار‌کنم.تورو خدا راهنماییم کنین اون پسرم خیلی رواین مساعل حساسه من نمیتونم بگم قبلا رابطه جنسی داشتم گفتمش فقط یه دوستی ساده داشتم اونم پذیرفته.
    • عجب دخترا احمقن چرا باید رابطه جنسی.تو اگه فیزیولوژی روان شناختی مرد رو درک میکردی هیچوجه اجازه همچین کاری به یه جاکش نمیدادی دختری که رابطه برقرار میکنه با مردی ارزش پوست پیاز نداره در نظر اون مرد و بقیه آبروی داروساز تحصیلکرده هارو بردی خاک برسر
  10. سلام

    من ی زن ۲۴ ساله ام و ۴ ساله به عقد مردی در آمدم که از لحاظایی میشه گفت خوب هستن و از لحاظایی میشه گفت خوب نیست

    قبل از ازدواج با پسری دوس بودم و رابطمون تموم شد تا اینکه دوسال بعد درحالیکه من یک سال بود ناکزد کرده بودم برگست و زندگی منو بهم ریخت و یهو دوباره رفت ، دوباره بعد از دوسال و نیم برگشته و من احمقانه اعتماد کردم ، اوایل قبول نمیکردم حرفاشو اما بعدش قبول کردم ، شماره منو در اختیار داره ، درمورد شوهرم چیزهایی گفت ک من باورم شد ولی بعدش ک پیگیری کردم فهمیدم مدارک ساختگی و جعلیه ، بعد اینکه فهمیدم بهش گفتم دیگه حق پیام زدن و تماس گرفتن نداری چون میدونستم راهم اشتباهه و اگر همسرم بفهمه برام خیلی بد میشه ، اما مشکل اینجاست این آقا شماره من و اطلاعاتمو در اختیار زنش قرار داده و زنش هم آدم بد پیله و بسیار بی ادب و فحاشه و میگه چون همسرم تورو هنوز دوس داره به من وفادار نیست و زندگیم خرابه . من بهشون گفتم من به ایشون علاقه ای ندارم و حتی مدتهاس زنگ و پیام نمیزنم ، اما ایشون باور ندارن و مزاحمت برای من ایجاد کردن ، امکان اینکه خطمو عوض کنم ندارم اخه چطور به همسرم بگم ، همسرم اگر از موضوع مطلع بشه قطعا اتفاقات بدی با توجه ب گذشته میافته و همش تقصیر منه که با اعتماد احمقانه ام این اتفاق افتاد اما من تموم کردم این کارو ، ولی همسر اون آقا دست بردار نیست و من میترسم از اینکه اتفاقی بیافته و همسرم مطلع بشه .اون خانم طی ی راه خیلی بد حتی اطلاعات خط من ک ب نام همسرمه بدست آورده و به آدمای مختلف شمارمو میده و دنبال اینه که همسرمو پیدا کنه .این خانم اصلا تعادل روانی نداره ، ی شب میخاد خودشو بکشه ی شب منو . درحالی که همسرش مدتهاس ب من کاری نداره ولی این خانم توهم داره و منو رها نمیکنه .لطفا منو راهنمایی کنید

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      به سایت مای مشاور خوش آمدید

      لطفا سوالتون رو از بخش ارسال سوال بفرستید تا در اولین فرصت پاسخ داده شود

      با تشکر

  11. سلام من با یه پسری دوست شدم و اون خیلی منو دوست داره ولی من اصلا ازش خوشم نمی یاد تا حالا هم هم رو ندیدیم و فقط از پیام بوده اوت عکس های من رو داره و تهدید ام کرده اگه تنهاش بزارم خودکشی می کنه و قبلش عکس های منو پخش می کنه تو رو خدا کمکم کنین چیکار کنم
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      ما باید خیلی مواظب عملکردمون باشیم که گرفتار چنین مسائل و مشکلاتی نشیم. چرا شما عکس هاتون رو بهش دادید که حالا ایشون ازش سوء استفاده بکنه. 

      با این حال به نظرم شما از قطع ارتباط تدریجی استفاده کنید؛ یعنی به مرور طوری رفتار کنین که اون شما رو رها کنه و بره. یکی در میون جوابش رو  بدین یا الکی بحث راه بندازین یا خودتون رو به بی منطقی بزنین یا پای خونواده رو وسط بکشین که پدرتون بهش زنگ بزنه و تهدیدش کنه یا هر چیز دیگه که فشار روانیش کم بشه.

      در خصوص عکس ها هم اگه دیدید حرفش جدیه بهش بگید من پیام هات رو دارم و ازت شکایت می کنم.

    • این دوست نداره یه جاکشه بالفطره کسی که میخواد عکستو پخش کنه دوست داشتنش کجا بود
  12. من ۲۰ سالمه.دوساله وارد دانشگاه شدم. یک سالو نیمه با یکی از همکلاسی هام وارد رابطه شدم و قصد ازدواج داریم .از ابتدا خانوادم در جریان این رابطه بودن ولی به دلیل نبود شرایط گفتن ازدواج بعد از درس باشه . مشکلی که برای من پیش اومده الان اینه که این پسر یک پسر فوق العاده شکاکه. شبو روزمو ازم گرفته اوایل انقدر شدید نبود ولی روز به روز داره بدتر میشه و من نمیتونم به کسی بگم خونوادم نمیدونن رابطه ما انقدر صمیمی شده که اون حتی رو مانتوی من هم حساسه . نمیذاره تنها یا حتی با دوستام بیرون برم سر همه کلاسا پیش خودش باید بشینم حتی سوپر مارکت دانشگاه نمیذاره تنها برم با اینکه یه دختر سادم مانتوهای دوسایز بزرگتر از خودمو مناسب میدونه. من یه دختر شادو سر زنده بودم که بعد ارتباط با این خمود شدم صدام در نمیاد حتی یه روبوسی ساده با دوستام تو دانشکده رو تبدیل به دعوای بزرگ میکنه و هزااار مورد دیگه. من میخوام از این آدم جدا بشم چون میدونم مریضه . بارها خواستم جدا بشم حتی گفتم ازت متنفرمو فلان ولی اون فقط عربده میکشه که حق نداری جدا بشی منم از ترس آبروم که داره داد میزنه کوتاه میام . یا شماره مامانمو میگیره میگه به مامانت میگم همه چیو . من به زور سه بار باهاش رابطه داشتم اصرار شدیدی داره واسه از بین بردن باکرگی که من قبول نکردم . بگید با این باید چی کار کنم
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      تن دادن به رابطه جنسی که اصلا درست نیست و باید مقاومت کنید. در مورد گیر دادن هاش هم بخشیش به شرایط سنی شما بر می گرده البته اگه حدودا همسن شما باشه. بخش دیگش هم به نوع رابطه ای که الان دارین. معمولا پسرهایی که تو این سن ازدواج می کنن و مجبور هستن مدتی رو صبر کنن حالا یا تو عقد یا همینجوری بیشتر از حد از خودشون غیرت نشون میدن تا حدی که دختر فکر می کنه طرف مریضه؛ ولی همین پسر بعد از یکی دو سال کاملا تغییر خواهد کرد.

      پیشنهاد می کنم به جای ادامه پیدا کردن این روند اگه می خواید باهاش ادامه بدید سعی کنید خونواده ها راضی کنید که این رابطه رسمی بشه. اگر هم فکر می کنید مورد مناسبی نیست بدون ترس رهاش کنید.. با این حال مشاوره حضوری می تونه در تصمیم گیری بهتون کمک کنه

      پیروز و سربلند

    1. سلام من ۱۸سالمه سه ساله پیش با یه پسری ک دوسش داشتم دوست شدم البته اون منودوست نداشت من بخاطره اینکه خیلی دوسش داشتم قبول کردم ک ازمعقد رابطه داشته باشیم خیلی اذیتم میکردهربار ی چیز ازم میخواست پول میخواست هرچی میگفت باید قبول میکردم چون دوسش داشتم چیزی نمیگفتم و قبول میکردم بعداز۶ماه فهمیدم ک چقداشتباه کردم و فهمیدم ک اصلاپسره خوبی نیست و اون چیزی ک درموردش فک میکردم نیست تمام فامیلامونو میشناسه خونمونو بلده بابامو میشناسه. از اون موقع تاحالا چندباره هی میاد میگه دوباره باهم باشیم ودوست دارم واشتباه کردم ک بهت بدکردم و همش اینارو میگه اما من میگفتم نه دیگه نمیخوام این اشتباه تکرار کنم اما از دوماه پیش با تهدید اومده جلو و میگه اگه باهام نباشی میام آبرو ریزی میکنم من به دروغ گفتم میخوام شوهر کنم نا دست از سرم ورداره بعد گفت ک اگه شوهر کنی و بچه م داشته باشی باید باهام باشی من واقعا نمیدونم چیکار کنم اصلا نمیخوام دیگه باهاش باشم نمیدونم باید چیکار کنم خیلی میترسم لطفا راهنمایبم کنید

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      اصلا خودتون رو نگران نکنید. اولین قدم برای حل چنین مشکلاتی که میشه گفت یکم راهش بستست اینه که از خدا کمک بگیریم. به یقین اگه این کار رو بکنید خیلی راحت تر مسئله حل خواهد شد. راه کمک گرفتن از خدا هم اینه که ابتدا به اشتباهی که کردیم اعتراف کنیم و بعد هم ازش بخوایم ما رو ببخشه و توبه کنیم و قول بدیم که دیگه مرتکب چنین اشتباهاتی نشیم.

      این اولین قدم و مهمترین قدمه. اینجوری دیگه یک همراه خیلی خوب مثل خدا خواهید داشت که کار رو خیلی راحت می کنه.

      در کنار این مسئله دفعه بعد که ایشون اومد سراغ شما بهش بگید برای من اصلا مهم نیست که تو به کسی بگی یا نه؛ چون همون قدر که من اشتباه کردم و بر ملا شدنش برای من بده برای توهم به مراتب بدتره و قطعا من هم همون کار رو با تو خواهم کرد؛ یعنی هم پیش خونوادت آبروت رو می برم و هم وقتی ازدواج کنی زندگیت رو بهم می ریزم. بعلاوه اینکه به خاطر مزاحمت هایی هم که ایجاد می کنی میرم ازت شکایت می کنم. حالا خودت انتخاب کن. 

      وقتی ایشون جسارت و مقاومت شما رو ببینه و به این نتیجه برسه که نمی تونه با شما ارتباط برقرار کنه قطعا میزاره میره و به دنبال دردسر نخواهد بود. اما اگه مشکل از این بیشتر بود می تونید برید کلانتری و ازش به خاطر مزاحمت هایی که برای شما ایجاد می کنه شکایت کنید. قطعا همین اقدام اولیه کار رو تموم می کنه و مشکل حل خواهد شد. 

    • ای دخترای احمق چرا باید یه پسر ک جا کشی مثه اینو پررو تر کنی اون تو رو یه لجن میبینه و هی میخواد ازت سواستفاده کنه به همین خاطره ول کنت نیست خدا کاش یه کم عقل به دخترا میداد تا اینهمه خفت نشن نمیدونستن که پسر اگه رابطه بات ایجاد کرد یعنی پوست پیاز هم نیستی تو شاید چندمین نفری باشی که تونسته خفتت کنه به نظرم برو خودتو بکش یا پسره رو بکش تا بی حساب شی
  13. کارشناس ازدواج و خانواده

    سلام

    همانطور که خودتان هم می دانید شما اشتباهات بزرگی مرتکب شدید. لذا این انتظار که راهی وجود داشته باشد که شما را مثل فردی کند که چنین اشتباهاتی نکرده، معقول به نظر نمی رسد. البته این را برای این عرض نکردم که ناامیدتان کنم؛ بلکه برای این گفتم که به عمق اشتباه خود پی ببرید و از این اشتباهات درس بگیرید؛ نه اینکه باز هم به اشتباهات خود ادامه دهید و آن موقع انتظار داشته باشید مشکلی برای شما پیش نیاید؛ کاری که الان دوباره با وارد شدن به یک ارتباط جدید دارید تکرار می کنید. احتمالا می گویید این یکی با بقیه فرق می کند؛ در حالی که اصلا اینطور نیست. اصل این کار از ریشه اشتباه است و مشکل ساز و اگر نمی خواهید مشکلات شما دوچندان شود باید این مسئله را بپذیرید و به هیچ وجه سراغش نروید.

    با این حال در شرایط فعلی با توجه به اینکه فرد مورد نظر شما زخم خورده است و به قول خودتان قصد گرفتن انتقام دارد، به نظرم دو کار می توانید بکنید که احتمال ایجاد مشکل را کم کند. البته توبه از گناهتان مقدم بر این اینهاست؛ چون کلید حل مشکل شما در دست خداست. از رو جلب رضایت او با انجام واجبات و ترک محرمات بسیار اهمیت دارد. اما دو کاری که در کنار این می توانید انجام دهید:

    ۱- اگر با آن پسر در ارتباط هستید و ایشان گهگداری شما را تهدید می کند، شما هم تهدیدش کنید و بگویید که از دست او به خاطر مزاحمت هایش شکایت می کنید. بعلاوه اینکه به او بگویید اگر من چنین اشتباهاتی مرتکب شدم، خود تو هم یک طرف این اشتباه بودی و هر کاری بخواهی انجام دهی، من هم مقابل آن را انجام خواهم داد. حتی حاضرم برای همیشه قید ازدواج را بزنم ولی نگذارم تو هم زندگی آرامی داشته باشی و هر وقت ازدواج کنی به سراغ همسرت خواهم آمد و همه چیز را به او خواهم گفت و … . البته این در صورتی است که ایشان شما را تهدید می کند و خودش گفته که برای انتقام این مدارک را پخش خواهم کرد و …
    ۲- راه دوم در صورتی خوب است که از مزاحمت های آن فرد مطمئن باشید و بدانید که به محض ازدواج، به سراغتان خواهد آمد. در این شرایط بهترین کار این است که موضوع ارتباط های گذشته را به طرف بگویید تا همین الان تصمیمش را بگیرد و اگر در آینده فرد مورد نظر اقدامی کرد با مشکل مواجه نشوید. به او بگویید من چنین اشتباهی را مرتکب شدم و الان هم به شدت پشیمان هستم و شب و روز از خدا طلب بخشش می کنم (البته اگر واقعا این کار را می کنید). این مسئله را خیلی زودتر از اینها می خواستم بگوییم ولی نمی توانستم ولی حالا که قضیه جدی شده بهتر است بدانی تا اگر ذره ای تردید داری همین الان تمامش کنیم. البته لازم نیست تمام جزئیات را بگویید؛ بلکه فقط بگویید قبلا مرتکب اشتباه دوستی شدید و اگر از جزئیات سوال کرد به او بگویید خواهش می کنم بیش از این از من نپرس؛ چون اعتراف به گناه گناه است و اگر همین مقدارش را هم گفتم فقط به خاطر عذاب وجدانی بوده که داشتم و نمی خواستم چیزی از شما پنهان کنم یا اگر خدایی ناکرده فردا کسی از روی دشمنی حرفی زد زندگی ما بهم نریزد.

    البته در این صورت باید خود را امده عقب نشینی ایشان بکنید و به او هم حق بدهید؛ چون پذیریش چنین مسئله ای از هر کسی بر نمی اید.

    اما اگر پسر اخیرا تهدید نکرده و مدت هاست که شما را رها کرده و خبری ازش نیست، به نظرم احتمال اینکه روزی بخواهد برگردد هم خیلی کم است؛ مخصوصا اگر بتوانید رضایت خدا را جلب کنید و از او بخواهید این مشکل را حل کند که قطعا حل خواهد کرد.

    پیروز و سربلند

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

bigtheme