سوال:
سلام
پسری ۲۹ ساله هستم. اکنون که حائز شرایط ازدواج گشتهام در یافتن مورد مناسب برای ازدواج مشکل دارم. از طرفی نمیخواهم بدون شناخت قبلی به خواستگاری بروم و کسی که خانمی را برای ازدواج به من معرفی کند ندارم. (خواهر ندارم و مادرم نیز فوت کرده است) همچنین میخواهم خودم همسرم را انتخاب کنم نه اقوام و دیگران. از طرفی یک سد ذهنی روانی در برابر نزدیک شدن و برقراری رابطه با خانمها دارم. به طوری که نمیتوانم به کسی که برایم جذابیت دارد نزدیک شوم (یعنی نمیدانم من چه جذابیتهایی در خودم باید ایجاد کنم؟چگونه نزدیک شوم که شخص مقابل درک کند که برای بررسی در مورد ازدواج رابطه برقرار نمودهام نه مسائل دیگر؟چگونه ابراز علاقه کنم تا حداقل برخورد بدی صورت نگیرد؟چگونه پس از برقراری رابطه اولیه درخواست ملاقاتهای بعدی را بنمایم؟) با توجه به اینکه محیط کار من یک محیط کاملا مردانه است و شخص مناسبی در روابط خانوادگی و اجتماعی من وجود ندارد. از طرفی دیگر من هیچ تجربه برقراری روابط با خانمها را ندارم و این از نقاط ضعف شخصیتی من به شمار میرود. نظر پدر و اقوامم هم این است که یا اصلا ازدواج نکنم یا همسر مورد نظرم را خودم انتخاب کنم و پس ازاطمینان از جواب مثبت اولیه خانم، آنها را برای خواستگاری به خانه خانواده دختر ببرم. یعنی میگویند ما فقط وقتی میآییم خواستگاری که از جواب مثبت طرف مقابلت مطمئن باشی. با خواستگاری سنتی و حتی همسریابی اینترنتی هم مطمئنا یک عشق ماندگار حاصل نمیگردد. با این شرایط فردی مثل من که تاکنون هیچ رابطهای با هیچ دختری نداشتهام. برای یافتن شخص مورد نظرم چه اقداماتی باید انجام دهم و در کجا باید به دنبال یافتن مورد مناسبم باشم که به دور از باورهای غلط موفق به یافتن شخص مورد نظرم شوم؟چگونه میتوانم فرد مناسب را انتخاب و او را برای ازدواج با خودم متقاعد کنم؟
جواب:
سلام
اساس یک زندگی پایدار بر وجود تناسبهای فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری خانوادگی و همچنین خصوصیاتی است که هر کدوم از دختر و پسر در طرف مقابل انتظار دارند و همین تناسبها و خصوصیات است که علاقه اولیه رو به عشق پایدار مبدل میکند اما اگه تناسبها و خصوصیات مورد نظر هر کدوم در طرف مقابل نباشه نه تنها عشق اولیه پایدار نمیشه بلکه حتی کمرنگ و یا مضمحل میشه و از بین میره.
بنا بر این پایداری خانواده مبتنی بر عشق ناشی از تناسبها و خصوصیاته و هرچی که به شناخت این تناسبها و خصوصیات ضربه بزنه نادرسته، ازدواج از طریق برقراری رابطه علی رغم اینکه در نظر شما راه خوبی به نظر میاد اما مشکلش اینه که ممکنه جلوی شناخت واقعی رو بگیره چون جذابیت طرفینی موجود ایجاد علاقه میکنه و این علاقه جلوی شناخت رو میگیره و در نتیجه یا عیبای طرف رو نمیبینه یا اگرم ببینه توجیه میکنه یا اینکه میگه بعد ازدواج برطرف خواهد شد.
لذا بنده با ارتباط دختر و پسر جهت اشنایی برای ازدواج مخالفم مگر در حد یه اشنایی اجمالی کوتاه مدت به حدی که طرفین همدیگه رو به صورت اولیه بپسندند و بقیه شناختشون رو در حین خواستگاری و بررسی خانوادهها پیدا کنند.
شاید بگید که من میدونم اون قدر عاشق نمیشم که جلوی شناختم رو بگیره جوابش اینه که عشق مثل خواب میمونه و همون طوری که ادم نمیفهمه کی خوابش میبره همون طور هم اگه حواسش نباشه یک وقت متوجه میشه که دلش گیر کرده و دیگه کاریش نمیشه کرد.
فکر نکنید من میگم خانواده به جای جوون باید انتخاب کنه بلکه عرض میکنم جوون باید انتخاب کنه اما با مشورت خانواده لذا نباید قبل خواستگاری عاشق بشه چون اگه عاشق باشه از مشورت خانواده نمیتونه استفاده کنه بخاطر اینکه عشق نمیذاره حرف خانواده رو قبول کنه و در نتیجه هرچه میگن یا رد و یا توجیه میکنه.
بنا بر این برقراری ارتباط جهت ازدواج برای شما خطرناکه چون ممکنه عاشق بشید و با مورد نامناسب ازدواج کنید و منجر به اختلاف شدید یا طلاق بشه و اگرم با وجود عشق – به هر علت مثل مخالفت خانواده دختر- نتونید ازدواج کنید کلی باید رنج بکشید تا بتونید فراموشش کنید خصوصا که تا بحال تجربه عشق رو نداشته اید لذا دلتون خیلی اماده برای قبول عشقه و اگرم عاشق بشید خیلی شدید خواهد بود چون اولین عشق عمیقترین و شدیدترین و موندگارترین عشقه در نتیجه اگر به عشقتون نرسید رنجتون خیلی بیشتر و طولانیتر از کسی خواهد بود که قبلا عاشق شده.
شاید بگید: پس چه کنم که یه ازدواج مناسب عاشقانه داشته باشم جوابش اینه که دنبال این نباشید که با برقراری رابطه اول خودتون بپسندید و علاقه مند بشید و بعد به خانواده بگید بلکه دنبال این باشید که دورادور موردهایی رو که احتمال میدید به دردتون بخوره از دور شناسایی کنید و یه شناخت اجمالی ازشون به دست بیارید و اگه دیدید که ممکنه مناسب هم باشید برای خواستگاری اقدام کنید و در حین خواستگاری اگر با مشورت خانواده به نتیجه رسیدید که تناسبهای لازمه و خصوصیات مورد نظر شما موجوده و به دلتون هم افتاد که همسرتون بشه باهاش ازدواج کنید.
موفق باشید
اینکه به ظن شما اشنایی کامل خیابانی و به تعبیر شما دوستی خیابانی و عشق سبب کور شدن و نشناختن طرف مقابل میشه نتیجه نظر شما اینکه باعث میشه ما بدون در نظر گرفتن باقی کیس ها برای خودمون محدودیت ایجاد میکنیم و صرفا همونو میخواییم
خب این ایده دقیقا در رابطه با خواستگاری سنتی و هر مدل دیگه هم میشه
عاجزانه از دوستان روانشناس میخوام نظر شخصی خودشونو اولویت ندن بلکه از اخرین متد های علم روانشناسی استفاده کنند
همین طرز فکر تو ایران باعث شده دختر پسرها با وجود نیاز های روانی شدید ،خودشونو واسه جنس مخالف بگیرن
و بعد تشریف ببرن تو حمومیا دستشویی….