خانه / آخرین سوالات کابران / از بس تو اتوبوس دیدمش عاشقش شدم
عاشقی در اتوبوس

از بس تو اتوبوس دیدمش عاشقش شدم

سلام.

من یک دختر ۱۸ ساله و دانش اموز سال چهارم تجربی هستم.از اول سال من یه اقا پسری رو توی اتوبوس حین رفتن به مدرسه میدیدم که ازقضا خونشونم اطراف خودمون بود.اوایل برام عادی بود دیدنش مثه بقیه ولی بعدا دیدم که نه دلم میخواد ببینمش.این شد که خب صبحا تو ایستگاه منتظرش میشینم.اوایل از احساسش نسبت به خودم مطمئن نبودم چون خودشو تو بعضی شرایط ازم قایم میکرد یعنی اگر من تو ایستگاه باشم ایشون نمیاد بشینه.الان چندوقته که خودشو نشون میده یعنی نگام میکنه،کمتر قایم میشه،از جلوم رد میشه.خب من تا اخر اسفند بیشتر مدرسه نمیرم و بعد از عیدم که کلا نمیریم این آقا پسر هم قصد نداره که به من ابراز عشق کنه.میترسم سال تموم شه و ایشون نیاد جلو.

من از این اقا خوشم میاد و واقعا دلم میخاد که یه رابطه هرچند کم شکل بگیره بینمون.اگر من به این اقا پسر ابراز عشق کنم ممکنه که سرد شه؟من دختر فوق العاده مغرور و به ظاهر جدی هستم.حس میکنم شاید ایشون فکر میکنه که من خوشم نمیاد ازش چون من اصلا نگاش نمیکنم.ابراز عشق سخت هست و درسته تو جامعه ی ما مرسوم نیست ولی حداقلش اینه که من تکلیفم با خودم مشخص میشه و بعدا حسرت نمیخورم.لطفا راهنمایی.من واقعا هدفم صرفا دوستی نیست.من این اقا رو بدون هیچ تجملاتی دوست دارم و الان بنظرم زوده واسه فکر کردن به ازدواج و این چیزا.اون اقا هم مطمئنم یه حسایی داره به من ولی دلیل جلو نیومدنش نمیدونم چی میتونه باشه.من تو شرایط بدیم.بخاطر علاقم به این پسر اصلا به هیچکس دیگه نمیتونم فکر کنم.ضمنا من هیچی از اون اقا نمیدونم فقط میبینمش.

۱۳ دیدگاه

  1. اخه چراااااا
  2. توراخدااااا

  3. لطفا جواب بدید
  4. اگه میشه  زود جواب بدین
  5. باسلام وتشکر از پاسخگویی شما.توراخدا راهنماییم کنید که من چیکارکنم من به داداشم گفتم که اونودوست دارم اما نگفتم شمارشا دارم داداشم گفت نه اون مناسب تونیست منم میدونم شرایط ایده الی نداره اما دوسش دارم واینکه طاقتم نمیکشه که شمارشا دارم باهاش حرف نزنم ازطرفی هم میترسم باهاش حرف بزنم وهمین که بلد نیستم چطور باید حرف بزنم به نظرتون چیکارکنم من فقط میخوام حرفا موگفته باشم تکلیفم معلوم شه واینقدر اشفته نباشم .خیلی سخته

    بنظرتون چه کاری بهتره

  6. باسلام وتشکرازپاسخ گویی شما.فعلا امکان ارسال سوال وجودنداره ایاایمیلی هست بتونم سوالاتم رامفصل تر بپرسم .اگه امکانش هست سوال اولم راحذف یاویرایش کنید.
  7. لطفأجواب بدید

  8. باسلام دختری ۲۴ساله هستم وتاالان باکسی حتی رابطه تلفنی هم نداشتم دوسال پیش خواستگارم را که از اقوام دور بود بخاطر مخالفت خانوادم وبه خاطردرس خوندن رد کردم من بهش علاقه داشتم اما بخاطر ترس از شکست سکوت کردم ایشون هشت سال ازمن بزرگترندوشغلشان ازادوروابطشون باخانمها ازاد .ولی درظاهر اروم ومغرور الان یک سال ونیم ازاومدنش میگذره اما من بخاطر علاقم به اون همیشه خودم راتوجیه کردم که دلیل مشکلاتش چی بوده ومیتونه تغییر کنه تصمیم گرفته بودم باهاش حرف بزنم امانتونستم واتفاقی یه استیکرفرستادم واون منا نشناخت وبرد توی گروهی که خانمهاهم بودن من بااینکه دانشجو بودم هیچ وقت.تواین گروها ی مختلط نبودم چون لازم نمیدیدم تواین گروها باشم خواستگارهام را هم بخاطر اون ردمیکردم امابدون اینکه باهاش حرف زده باشم فقط حرفاشو که گفته بودباورکنید خیلی برام سخته باورکردم ومنتظرش موندم اماحالا نمیدونم چیکارکنم ازطرفی فراموش کردنش سخته ودلم راضی نمیشه گاهی قلبم خیلی به درد میاد ازطرفی هم نمیدونم چطور باهاش حرف بزنم واگه قبولم کنه بهم پایبند میشه ازطرفی ناراضی بودن خانوادم کلاذهنم اشفته است .ازتون میخوام بهم بگین که باهاش حرف بزنم یانه ؟اگه اره چطور اگه نه ؟چرا.

     

    گاهی بخاطر اینکه همه وقتم را برای درس گذاشتم خودم راسرزنش میکنم

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      لطفا برای دریافت پاسخ مفصل سوال خود از طریق بخش ارسال سوال اقدام کنید

      اگر مخالفت خانواده جدی است و فکر می کنید امکان راضی کردن آنها وجود ندارد بهتر است ایشان را فراموش کنید ولی اگر با شناختی که دارید می دانید می توانید آنها را راضی کنید بهترین راه این است که یک فرد سوم مورد اعتماد پیدا کرده و به او بگویید از جانب خودش با پسر صحبت کند و دوباره او را ترقیب کند که به خواستگاری شما بیاید

  9. کارشناس ازدواج و خانواده

    سلام. بله واقعا سخته و من این رو درک میکنم ولی سختی اون به مراتب کمتر از زمانیه که بیشتر از این تو این عشق بی سرانجام غرق بشین. الان فرصت جبران و ساختن زندگی جدید رو دارید ولی اون موقع شاید دیگه چنین فرصتی نداشته باشین. امیدوارم تصمیم درستی بگیرید. 

    در پناه حق

  10. کارشناس ازدواج و خانواده

    سلام

    ایجاد چنین حسی در شما و حتی طرف مقابل طبیعی است و این در ذات ما انسان هاست که به جنس مخالف عکس العمل نشان می دهیم. اگر جای آن پسر هر فرد دیگری بود با شرایط یکسان قطعا همین اتفاق می افتاد؛ اما ما باید به این مسئله هم بیندیشیم که آیا ساختن زندگی آینده با چنین شیوه و روشی می تواند موفقیت آمیز باشد؟ آیا اگر روش شما این باشد، ضمانتی وجود دارد که بعد از ازدواج با دیدن یک فرد دیگر در ایستگاه اتوبوس یا هر جای دیگر دوباره احساسی در شما شکل نگیرد؟ حتی در مورد طرف مقابل هم این سوال مطرح است که چه ضمانتی وجود دارد که او بعدا به فرد دیگری علاقه مند نشود؟

    شاید بگویید پسرهای زیادی بوده که من دیدم ولی فقط نسبت به این پسر چنین حسی را پیدا کرده ام. پاسخ این است که پسرهای با شرایط فرد مورد نظر شاید تا به حال به پست شما نخورده باشند؛ ولی اینطور نیست که اصلا وجود نداشته باشند. لذا احتمال مسئله مذکور منتفی نیست.

    سوال جدی تر این است که بر فرض شما به ایشان ابراز علاقه کردید و او هم بدون عقب نشینی و سرد شدن به شما ابراز علاقه کرد. چه ضمانتی وجود دارد که این عشق و علاقه سرانجام خوبی داشته باشد و شما را به بیراهه نبرد؟ 

    لذا به نظرم فکر اینکه چنین ارتباطی شکل بگیرد به امید اینکه روزی بتوانید با او ازدواج کنید را از سر خود بیرون کنید؛ چون نه تنها احتمال تحقق این مسئله بسیار کم است بلکه احتمال انحراف و افتادن در دام مشکلات بسیار زیاد است.

    اگر می خواهید آینده خوبی داشته باشید همین الان باید مانع آن شوید و اجازه ندهید چنین اتفاقی بیفتد. اگر به فکر دوستی نیستید و می خواهید زندگی خوبی در آینده داشته باشید، اجازه دهید کسی به سراغ شما بیاید که اولا شما برای ازدواج بخواهد ثانیا همین الان شرایط ازدواج با شما را داشته باشد و ثالثا عشق و علاقه ای که بینتان شکل می گیرد نتیجه داشتن تفاهم ها و تناسب ها باشد. عشقی که با چند بار نگاه ایجاد شود پشتوانه ندارد و دیر یا زود از بین خواهد رفت.

    شاید سوال کنید که برفرض حرف شما درست باشد و من بخواهم قید ایشان را بزنم. اما الان دل من گرفتار شده و نمی توانم به فرد دیگری فکر کنم؟

    پاسخ این است که حرف شما کاملا درست است و ما هم نمی گوییم که فراموش کردن ایشان به این راحتی است؛ منتها این دردسری بوده که خود شما برای خودتان ایجاد کردید. شاید اگر کمی احتیاط می کردید و همان اول نگاه ها را ادامه نمی دادید الان گرفتار آن نمی شدید. در حال حاضر هم اگر می خواهید از یک رنج بزرگ در آینده (مشکلاتی که ناشی از رابطه است مثل شکست عشقی و عشق نافرجام و غرق شدن در گناه و …) نجات پیدا کنید، چاره اش تحمل سختی کمی است که الان به خاطر فراموش کردن ایشان متحمل می شوید. اگر بتوانید عقل خود را بر قلبتان غلبه دهید خیلی راحت او را فراموش می کنید و می توانید به فکر ساختن یک زندگی خوب برای آینده باشید.

    پیروز و سربلند

    • دوباره سلام.حرف شما کاملا منطقیه و درست.اما گفتنش اسونه.من واقعا به این راحتیا به کسی دل نمیبندم و اگر بستم نمیتونم انقدر راحت فراموش کنم اونم تو شرایطی که خب من ایشونو صبحا میبینم.حتی فکر کردن بهش هم اشکمو درمیاره مثه الان.من واقعا خودمم نمیدونم باید چکار کنم.از یه طرف علاقه به اون اقا پسر از یه طرفم بلاتکلیفی و حرف شما.درسته علاقه بهش نمیزاره درس بخونم ولی فراموش کردنش حتی هنوز هم که اتفاقی نیوفتاده داغونم میکنه.به هرحال مرسی از پایخگوییتون

      • سلام دوست گرامی نظر دوستان رو مطالعه کردم و من هم نظر خودم را می گویم . شما شرایط یک پسر رو درک نمی کنید خیلی از پسر ها جرات ابراز علاقه ندارند . از کجا معلوم شاید اون هم شما رو دوست داشته باشه و شما باید غیر مستقیم سعی کنی که اون به شما نزدیک تر بشه تا بتونه ابراز علاقه کنه . چون شما گفتید که ظاهر ادم جدی رو دارید.

        ولی قبلش به خودت قول بدی بعد از مدتی اشنایی اگر ادم مناسبی نبود سریعا از رابطه خارج بشی . شما در این سن نیاز به تجربه داری تا بتوانی بعدا تصمیمات درست بگیری پس نترس و کاری رو که دوست داری انجام بده . تمام

         

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

bigtheme