خانه / آخرین سوالات کابران / خواستگارم قبلا رابطه جنسی زیادی تجربه کرده
نشانه های پشیمونی و توبه از گذشته

خواستگارم قبلا رابطه جنسی زیادی تجربه کرده

با آقای ۲۸ ساله ای آشنا شدم که ایشون تموم گذشته اش رو برام تعریف کرده اینکه ۸ سال با دختری دوست بوده و در طول این مدت  باهاش رابطه مقعدی داشته و یکبار هم با زن مطلقه ای که از اقوام نزدیکش بود سکس داشته. معتقده که خیلی صادقه و به خاطر همین همه چیزو بهم گفته.خودم ۲۲ سالمه و رابطه ای نداشتم به خاطر همین گذشتش اذیتم میکنه از طرفی هم بهش علاقه دارم نمیدونم ازدواج با این فرد درسته یا نه!!؟؟و اینکه چقدر میتونه متعهد باشه!و سوال آخرم اینه که در انتخاب شریک زندگی چقدر باید به گذشته ای که داشته اهمیت بدیم.

۴۵ دیدگاه

  1. سلام من بادختری دوست بودم به مدت ۹سال جوری که دوران نوجوانی وجوانیموباایشون گذروندم (به قول بعضیاهدردادم) نه سال یه عمره جوری که خیلی زوجین حتی نصف یاحتی یک سوم این سالایی ماباهم بودیموزیریه سقف نبودن .ماخیلی شباهم فرصت پیدامیکردیم که چن شبانه روزباهم باشیم واینوبگم ماهمه جوره به هم وابسته بودیم وهمه رابطه ایم فیزیکی باهم داشتیم الارابطه زن وشوهری ومقعدیم درطول این نه سال شایدنه بار ورابطه دهانی من که اصلامتنفربودم انجام بدم اونم تمایل نداشت امابه خاطریک نواخت بودن رابطمون اون چندباری برامن درحد۵دقیقه انجام دادامابه هرشکل ممکن نیازهمدیگه روازنظرجنسی برطرف میکردیم .تااینکه یه پسری ازفامیل ایشون بازنش رابطشون شکراب میشه وچون بابای این دختره بزرگ خانواده بودن بداوساطت پاپیش میزاره ونمیدونم چه بینشون میگذره وازطرف خانواده دخترچه حرفی بهش میزنن که میگه حالاکه اینجوره دخترخودموبهش میدم بعدبه دخترش میگه بایدحتمازنش بشی بااینکه پسره ازنظرسنی تفاوت زیادی بادختره داشت نمیدونم ازطرف فامیل پسرمخصوصا دخترعمه دختری بامن بود که برادرپسره شوهرصیغه ایش بودچی درگوشش خوندکه دختره تمایل پیداکردباپسره ازدواج کنه وقیداینهمه رابطه من وخودشوبزنه  چون پسره هم حداقل بیست سال ازش بزرگتربودهم باماشین یه زن حامله روزیرکرده بودودیه دونفرروقسطی پرداخت میکردمهریه زنشم که  بایدپرداخت میکرد روبه من که ازنظرقیافه وتفاوت سنی واینکه اگه سرمایه دارنبودم دیگه بدهکارم نبودم ترجیح داداین هنوزبرامن معماشده بااینکه الان خداروشکرمیکنم که این وصلت صورت نگرفت امـــــــــابااین حال دیگه خیلی به دختــرااعتمادندارم وقیدازدواجم زدم
  2. با سلام پسری ۳۴ ساله هست نزدیک به دو ماه هست با خانمی که یک سال از من کوچکتر هست آشنا شدم . یه مدت به قصد ازدواج رفت و آمد کردیم و وقت گذرونیدم و در مورد ازدواج و مسائل مربوط کلی صحبت کردیم . بعد از چند جلسه که ملاقات کردیم ازش خواستم که به خانواده ام نشونش بدم و اون هم قبول کرد .

    از اینستاگرام با هم آشنا شدیم و چون من از اندامش و قیافه اش برایم مقبول بوده پا پیش گذاشتم و ایشون هم منو پسندیدن .

    در مورد اخلاق فرهنگی و اهداف و خیلی موارد دیگه نظر یکسان داریم و اصلا مشکلی با هم نداریم .

    فقط جلسه اول که به خانواده ام نشونش دادم . خانواده ام گفتن چهره زیبایی نداره ( نه خوشگل است نه زشت ) قیافه کاملا معمولی داره ( ازدید خودم ۶۰ درصد زیبایی چهره داره ) . خانوده ام من را بد دل کرده ان . ولی چیزی که هست اخلاقی و در همه موارد تفاهم داریم . اصلا مشکلی نداریم . و تنها همین مورد هست .  یکم برام نگران کننده شده و نمیدونم چیکار کنم . خانواده ام میگن قیافه ای اون از من بزرگتر میزنه . چون من اصلا قیافه ام به سنم نمیخوره . واقعا بد دلی بدی افتاده تو دلم . ولی چیزی که هست از لحاظی اخلاقی و تفاهم خیلی یکسان هستیم . تنها مشکل من همین هست . ممنون میشم کمکم کنید . نمیدونم آینده چی میشه . مردد هستم .

    خواهش میکنم راهنمایی کنید . ممنون میشم

     

    با تشکر

     

    • بنده ناخلف اماسربه راه
      سلام برادرارجمندمیخوام یه راهنمایی برادرانه وباتجربه بهتون.بکنم من خودم بایه دختری اشناشدم هفتاددرصدزیبایی داشت وباباش دارای سه شرکت درعسلویه بودکه بهم پیشنهادکاریم دادباحقوق ماهیانه بالای ده ملیون اونم براهجده روزکاردرماه اونم کاردفتری به واسطه اشنابودن به دست پاکی که ازمن وخانواده ام حتی بهم پیشنهاددادقبل ازدواج پول به حسابت میریزم که زمان خریدنامزدی هرسرویسیوخواستم بخری که به خانواده ام بفهمونم بااین که لارج نیس امانظروسلیقه من براش مهمه من خودمم خیلی خوش قیافه نیستم یکم ازمعمولی بهترامااخلاق خیلی مهربون ودلسوزم ازیه طرف بایه دانشجوی پرستاری اشناشده بودم تودانشگاه ولی قیافش خیلی خشگل کمیاب بودبه حدی که باورکنیددریه شهردوالاسه موردخشگلی که خداهمه خشگلیهای سی نفروتویه نفرجمع کرده و وقتی دوستام باهام میدیدنش تاالان بهم میگن چجوری مخشوزدی اینم بگم اون دختردیگه بااینکه ماهیانه ازطرف شرکتشون ۲۵ملیون به حسابش میریختن وبیشترمواقع حتی بهم قرض هم میدادامابخاطرعلاقه به تدریس دبیربودودردبیرستان دخترانه سال اول تدریسش بودودهیارمحل تولدشم بودبااینکه توبالاترین نقطه شهرزندگی میکردن ایشون متولد۷۶بودن اون خوش قیافه متولد۶۹وبنده متولد۶۲بودم الان باخشگله ازدواج کردم قیافش بعدچندماه برام عادی شده البته بگم ازخانواده خوب وباتربیت هم بودن جفتش امااینومیدونم اگه بااون ازدواج میکردم الان لوکسترین خونه وبهترین برندخودروشاسی بلندزیرپام بودچون باباش فوت شدو۱۸ملیاردبهش ارث نقدی رسیده بدون تقسیم امول وخونه اماخدایی جفتش خوب بودن اینهاروگفتم که بهتون بفهمونم قیافه برات عادی میشه امااخلاق هرروزبیشترازدیروزنیازبه محبت وعاطفه بین زوجین هس البته اینوبگم براهردوجنس قیافه عادی میشه مخصوصابرااقایون پس قیافه روتوازدواج خیلی ملاک قرارندیدچون اولا تکراری میشه دوماقیافه موندگارنیس اخلاق خوب که موندگاره انشــــااله که همه خوشبخت باشن

       

  3. با سلام و خسته نباشید

    من پسری ۲۶ ساله هستم که دوازده ماه هست نامزد دارم(عقد بستیم)خانمم ۲۷ سالش هست و هنوز باکره هست.چندی پیش خواهرم دعوایی راه انداخت که باعث شد دو خانواده از هم کینه بگیرند و حالا پدر خانم من میگه نمیذاره عروسی سر بگیره تا پدرم بره عذرخواهی.اما پدرم قبول نمیکنه و میگه مشکل ما نبوده و خواهرم مشکل ایجاد کرده.

    لطفا برای حل مشکلم راهنماییم کنید

    با تشکر

  4. کاریشما
    سلام خسته نباشید

    من ۲۱ سالمه شوهرم ۲۰ سال. سه ماهه عقد کردیم. فامیل هستیم و عشق بچگی. یکسره بحث داریم دعوا داریم با اینک همو خیلی میخوایم. افسرده شدیم و ناامید از زندگی.. تا اینک بحث جدایی و طلاق شد و جفتمون از روی لج گفتیم باشه و هفته دیگه رو مقرر کردیم واس طلاق .. اگ جدا شیم از سمت خانواده م سرکوفت میخورم چون کلی خاستگارای خوب رد کردم و پافشاری رو این مورد کردم و هم بدون اون دق میکنم.. خیلی پا پیش گذاشتم. اگ اینسری بازم کوتاه بیام احساس میکنم هیچی از شخصیتم برام نمونه … چیکار کنم توروخدا راهنمایی م کنید.ممنونم

  5. سلام ،لطفا پاسخ بدین ب سوالم،من چن ماه پیش با کسی دوست بودم ی سال قرار ازدواج داشیم،اومد خاسگاری ولی ب دلایلی خانوادم و من هم جواب رد دادم، هنوز ک هنوزه تهدیدم میکنه ک ازدواج کنی ب شوهرت میگم ک بامن رابطه داشی عکسامون نشونش میدمو فلان… الان پسری خیلی خوب قراره بیاد خاسگاریم اون از کذشتش بم گفه،ازمنم پرسید  ک با کسی نبودی ، نمیدونم چی باید بهش بکم فک کنم مهمه براش،😔 ممنون
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      با سلام و احترام

      اگر این مسئله برای طرف مقابل دارای اهمیت باشد و از طرفی احتمال اینکه فرد قبلی به تهدید خود عمل کند و ارتباط شما را فاش نماید چاره ای جز مطرح کردن این مسئله با خواستگار وجود ندارد البته می توانید ریسک کنید و چیزی نگویید منتها در غیر این صورت اگر متوجه شود عواقب ناخوشایندی خواهد داشت. با این حال این نکته را مد نظر داشته باشید که در مطرح کردن موضوع لزومی به طرح جزئیات نیست به خصوص اینکه شما قرار بوده با هم ازدواج کنید لذا حتما به نحوی موضوع را طرح کنید که منجر به ایجاد کمترین حساسیت گردد.

      البته قبل از این موضوع ضروری است نسبت به میزان واقعی بودن تهدید طرف مقابل اطمینان حاصل نمایید چون خیلی از مواقع این تهدیدات ظاهری است و بعضاً ناشی از علاقه طرف مقابل است ولی وقتی از رسیدن به شما ناامید شود دیگر دست از تهدید بر خواهد داشت. علاوه بر اینکه با در نظر گرفتن شرایط، بعضا تهدید متقابل هم کارایی خواهد داشت به این معنا که شما هم او را تهدید کنید که اگر چنین کاری انجام دهد شماهم در آینده همین اقدام را انجام خواهید داد و عکس های مشترک را در اختیار همسرش قرار می دهید.

      پیروز و سربلند

       

      • سلام وصبح بخیرمن خانمی مطلقه هستم مدتی باپسری اشناشدم که قصدایشون ازدواج است اماخانواده ایشون موافقت نمیکنن مادرایشون یک مرتبه ازطریق تلفن خیلی بمن توهین کردوفحاشی حرفهای خیلی بدی بمن زدندمن بخاطرایشون سکوت کردم وبی احترامی نکردم فقط شنونده بودم وحتی خواهش کردم ازخودایشون که درمنزل حرفی ازاین موضوع نزند.بازیک مرتبه دیگرکه باخوداین اقابه محل کارش رفته بودم مادر وپدرشون اومدن وکلی مادرش بمن فحاشی کردندوفحشهای ناسازوزشت بمن دادندامامن سکوت کردم وخودایشون هم هیچ برخوردی نکردکه تین همه فحش بمن میدادندفقط تاکییدداشت که ابروش توی محل کارش میره.چندروزی هم قهرکردندوبه خانه نرفتندامااشتی کردندوبه خانه رفت.من خیلی به ایشون علاقمندم خیلی وعلاقه ایشون هم بمن ثابت شده. امادلم شکسته وناراحتم که من بخاطرایشون بهم توهین شدفحشهای خیلی بدی بهم دادن چراراحت رفته خونه باهاشون میگه میخنده اشتی کرده کنارشونه اعصبام بخاطراین موضوع خیلی خورده بنظرشمانبایدباهاشون برخوردمیکرد…البته قابل ذکره که خیلی تاکییدمیکنه که مجبورم میرم باهاشون توخووه زندگی میکنم مجبورم باهاشون حرف بزنم چون جایی ندارم واسه زندگی کردن وقتی خونه ازخودم داشته باشم نیازی به اونهاندارم بااهاشون میگم میخندم امانمیبخشمشون امابازممن قبول ندارم وحالم خیلی بده حس میکنم بهم بی توجهی شده احساس میکنم تحقیرمیشم کمکم کنین حالم خیلی بده ارامش ندارم وقتی کناراونهاست حالم بده
  6. سلام.من بین دو نفر برای ازدواج موندم کیو انتخاب کنم.یکیشون وضع مالی متوسطی داره ولی خیلی منو میخواد البته فک کنم موقعیت هاشم خیلی کمه.یکی دیگشون وضعشون خوبه موقعیت هاشم تکمیله ولی مطمعا نیستم میخواد یا نه.قبلنم بنا به دلایلی دعوام شده بود باهاش رفته بودم ولی الان جدی میخواد بیاد.نمیدونم کیو انتخاب کنم میترسم قبول کنم ولی منو نخواد و کلی مشکل پیش بیاد برام.میشه راهنمایی کنید ممنون
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      با سلام و احترام

      اساساً صرف خواستن و علاقه ملاک درستی برای انتخاب نیست چنانچه صرف داشتن موقعیت شغلی و مالی خوب هم نمی تواند منجر به خوشبختی گردد. لازمه یک ازدواج موفق وجود تناسب های حداکثری بین طرفین از لحاظ فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری فرهنگ خانواده و غیره است.

      لذا اگر می خواهید بدانید این ازدواج به چه به چه میزان منجر به خوشبختی شما خواهد شد باید میزان وجود تناسب های مذکور هر خواستگار را سنجیده و فردی را انتخاب کنید که بیشترین تناسب را با شما داشته باشد.

      البته این را هم توجه داشته باشید که برای ازدواج علاقه حداقلی لازم است. در صورت وجود تناسب های مذکور این علاقه تشدید شده و در صورت عدم وجود این تناسب ها این علاقه بی پشتوانه خواهد شد و خیلی زود از بین خواهد رفت

      پیروز و سربلند

  7. سلام من ۳۲سالمه ۴سال جدا شدم با مردی ۳۶ ساله اشنا شدم که از ازدواج اولش یه دختر ۸ ساله داره خصوصیات اخلاقیمون خیلی شبیه هستش بعد از یک سال بهم پیشنهاد اشنایی داد ( نه ازدواج). وقتی گفتم طرفشو اشتباهی گرفته ، گفتش قصدش ازدواج و قرار شد چند جلسه تلفنی بدون اطلاع خانواده ها اشنا شویم . بعد از تقریبا ۱۰ ساعت صحبت تلفنی در طول ۳ ماه ، من بهشون گفتم خانواده ها را در جریان بزاریم چون با دخترت هم باید رابطم خوب باشه که قبول نمی کنند میگن که با صحبت کردن به صورت سوال و پاسخ همدیگر رو بشناسیم . هر بار بهانه هایی که میاره تقربیا قابل قبوله چون یکی از دوستام که از فامیل های دورشون است ، میگفت که همسر سابقش اون موقع (۱۰سال پیش رو میگم) خیلی اصرار میکرد که ازدواج بکنن و ایشون با نارضایتی ازدواج کردند (یه مدتی مثل اینکه با هم دوست بودن).  وقتی من بهش گفتم که خانواده ها در جریان باشن گفتش پیش خانوادت اگر به هر دلیلی به تفاهم نرسیم ناجور میشه ، مجبور میشیم که ازدواج کنیم و از این حرفا.   و بعدش هم پدربزرگش فوت کرد و میگفت که توی این شرایط نمی تونم حرفی از ازدواج بزنم . واقعا نمی دونم چیکار کنم به نظرتون اگر پیام یا تماسی گرفتن چیکار کنم بد نمیشه مدام حرف ازدواج رو پیش بکشم؟ ( البته الان چهلم پدربزرگش هم تموم شده) .
    در ضمن روزهای اول میگفت که بچه پیش مادرش میمونه اما بعد ها گفتش مشکلی نداری اگر بچه با ما زندگی کنه ؟؟؟
    به نظرتون می خواست با این حرف من منصرف بشم؟. این دوستم میگفت مادرش امکان نداره بچه رو به این بده .

    در این مدت اصلا سوء استفاده نکردن فقط در زمان تبریک روز تولد و مناسبت های دیگر از کلمه عزیزم و دوست دارم و … استفاده شده نه بیشتر . لطفا میشه راهنمایی بکنید که ایا بهتره ادامه بدم چون رفته رفته روابطمون صمیمی میشه ؟ و در صحبت هاش از ازدواج چیزی نمی گه ؟
    سوال دومم اینه که ایا ازدواج با مرد بچه دارسخت نیست ؟

  8. با سلام خدمت مشاور عزیز

    من تو دانشگاه پسری ازم خاستگاری کرد پدر خانواده مخالف ازدواج هست من اصفهان و پسر تبریزی هست الان ۴ ساله که میشناسیم همو و بنظرم اخلاقمون به هم میاد متاسفانه پدر پسر به دلیل اینکه وضع مالی ما عالی نیست مخالف ازدواجه ایشون میگه وضع مالی دختر خوب باشه دیگه بقیه چیزا مهم نیست واقعا موندیم چیکار کنیم نمیدونم چطور میشه دل پدرشو نرم کرد

  9. به نام خدا

    سلام العلیکم . به دنبال مشاور مذهبی هستم . که در قالب یک اپلیکیشن یا مسنجر آنلاین در ساعات خاصی بهش دسترسی داشته باشم . لطفا جواب این سوال رو برام ایمیل کنید . با تشکر

  10. سلام.

    من ۳۵سالمه و با یه پسر ۲۹ ساله دوست هستم یعنی ۸ساله که باهم هستیم و قصد ازدواج داریم و مدتهاست امروز و فردا میکنه و خانواده اش در جریان رابطه ما هستن ولی همیشه میگه که بزودی همه چی درست میشه ،بنظر شما من چیکار باید بکنم ؟ ایا واقعا منتظرش بمونم ؟

    بقول خودش منو خیلی دوست داره و من هم دوسش دارم ولی از زمانی که به تاخیر افتاده زمان ازدواجموم من کمی سرد شدم نسبت بهش و نمی دونم چیکار باید بکنم؟؟؟؟؟

    لطفا راهنمایی کنید

  11. با سلام وخسته نباشید خدمت شما مشاور عزیز

    من قبلا تجربه یه شکست و جدایی را در زندگی بعد از ۸ سال زندگی مشترک تجربه کردم جدیدا از طریق یکی از دوستانم که به تازگی باایشون اشناشدم  یه خواستگار برام معرفی شده که هم شرایط خودم هست ولی چیزی که من را مردد کرده اینکه آقا وقتی علت طلاق را ازش میپرسم مدام تفره میره و بازگو نمیکنه وخیلی خوب خودشو تبریه میکنه ومیگه اگر من هزار بار هم ازش علت طلاق قبلی را سوال کنم باز جواب همینه و باز گو نمیکنه چون به نظر خودش باید همسر قبلیش هم باشه تا از حقوقش دفاع کنه ولی وقتی ادامه میدیم میگه اگه قرار باشه ما با هم ازدواج کنیم نباید همسر قبلیش متوجه بشه تا سر لج ولج کاری برای گرفتن مهریه داشته باشه  حالا از شما مشاور محترم خواهش دارم من را راهنمایی کنید چون اصلا دوست ندارم وارد یه تجربه دیگه ا ی بشم که باز شکست به همراه داشته باشه خیلی ممنون

  12. سلام.خداقوت.انشالله همه به آرزوهاشون برسن.

    من دختری ۲۶ساله ام که با اقایی ۳۰ساله به مدت سه سال دوست بودیم و در این سه سال تصمیم به ازدواج داشتیم اما موفق نشدیم خود اون اقا چندبار به تنهایی اومدن خواستگاری اما پدرم میگن باید خانواده اش بیاید وضعیت مالی اونا از ما خیلی بهتره و به همین دلیل خانواده ایشون مخالف هستند و معتقدند که ما در شان انها نیستیم و دراین مدت اون اقا نتونستن رضایت خانواده شان را بگیرند و حالا تصمیم به فرار دارند به من گفتند اگه علاقه ات واقعی باشه باید با من فرارکنی تا دست هیچکس به ما نرسه گفتند وقتی ازینجا رفتیم ازدواج میکنیم و بعد از چندسال برمیگردیم تا به خانواده ام نشون بدم عاقبت مخالفت چیه. من پیشنهاد کردم به مخالفت خانوادش اهمیت نده و بدون اجازه انها ازدواج کنیم بنظرم از فرار کردن خیلی بهتره اما قبول نمیکنه و میخواد منم قید خانوادمو بزنم و فرارکنم اما خانواده من هیچ مخالفتی از اول نداشتند فقط ازینکه خانواده انها مخالفت کردن خیلی ناراحت و دلخور هستند پدرم گاهی خواستگارای دیگه ای که میان رو قبول میکنه و میخواد با هم سطح های خودمان ازنظر مالی ازدواج کنم اما من بعد از سه سال شدیدا به اون اقا علاقه مند هستم و حتی اگه فقیرهم بشه بازم دوستش دارم و جدایی برام سخته با این وجود بازم قصدی برای فرارندارم چون نمیخوام خانوادمو جلوی مردم سرافکنده کنم به فکر  آبروی خانوادم هسم اما اون اقا اصرار به فرار داره و میگه اگ نیای معلوم میشه علاقه واقعی نداشتی و همه چیز بین ما تموم میشه. لطفا راهنماییم کنید ما همدیگرو خیلی دوست داریم و اگ جدا بشیم هیچکدوم ازدواج نمیکنیم و گناهش گردن اون خانواده هست  ممنون میشم.و اگه امکانش هست سوالمو روی سایت نزارید میترسم کسی بشناستم.

  13. سلام من ۱۷سالمه وتوی یه بحران شدیدی گیر کردم نه دوست ورفیقی دارم نه دوست دختری فقط تنها موندم وبیشتر اوقات اعصابم بهم میریزه چون هم صحبت ندارم وچند تا کارمم از دست دادم که بالای ۲میلیون در آمدش بود ولی این یکی رو نمیخوام از دستش بدم میخوام ادامه بدم و ماشین وخونه بخرم ولی نمیتونم میخواستم بگم در این سن ازدواج درست هست یا ن؟

    لطفا جواب بدید که تا الان خیلیی ضرر کردم .اه

    منتظرم یاعلی

  14. سلام  سوالی دارم که ممنون میشم جواب بدین. فرض کنید دختری هست خواستگارهای مختلف رو به هر بهانه ای رد می کنه بخاطر ، درس، کار ، محل زندگی و….بعد از پیگیری مشخص شده بعضی بهانه ها واقعا بهانه های اصلی نیست و علت رو که جویا شدن بخاطر شکی هست که در دلش بوجود اومده اینکه یک فردی که از دوستانش هست نمی داند علاقه ای نسبت به او در دل داره یا نه و از طرفی چیزی در مورد اخلاقهای شخصی و اصول زندگی فرد نمی دونه. اخرین خواستگارش کمی سمج هستش و لی این دختر هنوز توی شک هست و نمی خواد زندگیش شبیه فیلم ها بشه. شما جای اون دختر بودین چکار می کردین؟
  15. با سلام و ادب

    بنده ۶ سال با پسری بودم که معتقد بود بدون من زندگی برایش دشوار است.در طول این ۶ سال خیلی تلاش کردم رابطمون رسمی بشه.پارسال امدن خواستگاری اما سر قضیه مهریه از جلسه اول بحث داشتیم و با وجود اینکه خرید واسه نامزدیمون کردیم اما مراسممون بهم خورد.بسیار وابسته به خانوادش هست و براش تصمیم میگیرن.حرف دیگران روش خیلی تاثیر میذاره.بعد از بهم خوردن نامزدیمون باهم در ارتباطیم.میخاد باز بیاد خواستگاری اما خونواده من به هیچ عنوان اجازه نمیدن و میگن اصلا باهم تناسب ندارین چه از نظر تحصیلات چه موقعیت اجتماعی و حتی خانوادگی.چیکار کنم؟لطفا کمکم کنید

  16. سلام من چهارساله که ازدواج کردم ویه پسر۲/۵ساله دارم ورابطمون باهمسرم خیلی خوبه،اماگاهی وقتایه حرفایی میزنه که باعث ناراحتیم میشه وحاضربه عذرخواهی هم نیست ومنم یکی دوروزباهاش زیادصمیمی نیستم وبعدخودم پاپیش میذارم

    یه مدتی هم هست که وقتی بهش میگم چراباهام اینطوری میکنی،چراحرفی میزنی که ناراحتم میکنی بعدش عذرخواهی نمیکنی وازدلم درنمیاری،حرفی میزنه که بدترمیشه

    خواهش میکنم اگه میتونین کمکم کنین من واقعانگران رابطمون هستم

    • سلام برادر.به نظر میرسه شما فردی درونگرا و حساس هستید.به شما پیشنهاد میکنم با درد و دل با خداوند متعال و هنر رنجش هاتون رو از بین ببرید.در مورد هنر ، میتونه نوشتن باشه یا نقاشی یا هرچه که بهش بیشتر دسترسی و توانایی دارید.امیدوارم آسوده باشید انشاءلله.
    • متاسفانه بیشتر انسان ها از عذرخواهی شرم دارند شما سعی کنید خودتون زندگیتون رو نگه دارید و صبوری کنید.
  17. سلام من یه دختر ٢۶ ساله هستم.با مردی آشنا شدم که ٣١ سالشونه و از همه لحاظ تقریباً باهم جور هستیم.یک ماه باهم صحبت کردیم از طریق پیام دادن و حدود ۴ بار باهم بیرون رفتیم.از اول قصدش ازدواج بود و گفت که به خانوادم بگم و منم گفتم.فقط بعد حدود یه هفته از آشنایی از مسائل جنسی صحبت کرد اینکه طبعش گرمه و میل جنسیش بالاس.جدیدا هم گفته که بعد ازدواج رابطه مقعدی میخواد ازم.خودشم ماهی یکبار.من از عوارض این رابطه نگرانم و اینکه ایشون انقدر راحت در مورد مسائل جنسی صحبت میکنن مشکلی داره یا نه.نمیدونم قبول کنم ازدواج باهاشونو یا نه.البته وقتی گفتم که تا قبل عقد دیگه بحث مسائل جنسی رو نکنیم قبول کردن.
    •   همسر آیندتون با چنین درخواستی خودشو لو داده چون میگه چنین رابطه ای میخواد پس تجربه شو داشته اگر هم نه که تخیلات جنسیش زیادیه و این اصلا ویژگی یک مرد موفق نیست یکی نیست بگه ازدواج چه ربطی به رابطه…. داره اینجور رابطه های گذرا فوقش هفته ای نیم ساعت وقت زندگیتون رو بگیره بقیه اش میخواهید چکار کنید که از زندگی راضی باشید و آزرده خاطر نشید یعنی اخلاقیات شناخت تفاهم و هدف مشترک… رو بررسی کردید؟ زندگی خیلی مهمتر از این حرفاست آینده خودتون رو داغون نکنید اصلا به مسائل جنسی فکر نکنید 
  18. سلام من یه دختر ٢۶ ساله هستم.با مردی آشنا شدم که ٣١ سالشونه و از همه لحاظ تقریباً باهم جور هستیم.یک ماه باهم صحبت کردیم از طریق پیام دادن و حدود ۴ بار باهم بیرون رفتیم.از اول قصدش ازدواج بود و گفت که به خانوادم بگم و منم گفتم.فقط بعد حدود یه هفته از آشنایی از مسائل جنسی صحبت کرد اینکه طبعش گرمه و میل جنسیش بالاس.جدیدا هم گفته که بعد ازدواج رابطه مقعدی میخواد ازم.خودشم ماهی یکبار.من از عوارض این رابطه نگرانم و اینکه ایشون انقدر راحت در مورد مسائل جنسی صحبت میکنن مشکلی داره یا نه.نمیدونم قبول کنم ازدواج باهاشونو یا نه.البته وقتی گفتم که تا قبل عقد دیگه بحث مسائل جنسی رو نکنیم قبول کردن.

  19. سلام من پسری ۳۰ ساله ام و چهار ساله با خانمی دوست هستیم ولی به دلیل کنار نیومدن خونواده ها سر مسائل مهریه و تعداد سکه و این مسایل نتونستیم باهم ازدواج کنیم .و  خونواده دختره ۳۰۰ سکه میخان که مهر دخترشون باشه ولی ما ۱۱۴ سکه .به نظرتون باید چیکار کنیم؟
    • ببین دوست خوبم هیچ فرقی بین ۳۰۰ سکه و ۱۱۴ سکه نیست البته اگر جیب مبارک کشش این مبلغ رو داره اگر نداره اصلا قبول نکن بسیاری پروندهای طلاق مهریه ای هستن و مانند چک سفید امضاست وقتی خانواده دختر در این مورد دخالت میکنند در آینده هم بطور مستقیم در زندگی خصوصیتون دخالت میکنند و تصمیم هایی میگیرن همین حالا گربه رو نرسسیده به هجله بکش وگرنه یک عمر پشیمانی پشت ماجرا نهفته است ازدواج موقعی ارزشمنده که دونفر کاملا مستقل ازخانوادهاشون باهم توافق و عهد ببندند  و  میرن زیر یه سقف مهریه هم عرفش و باتوجه به توان مالی  باشه تا مشکلی پیش نیاید
  20. پیمان محمودی
    با سلام، مرد ۴۳ ساله ، مجرد، قبلا یه نامزدی ناموفق یکماه داشتم، مربوط به۱۰ سال قبل هستش ، بطوری که از هرچی دختر هراس داشتم، جدیدا با دختری آشنا شدم که نظر و عقیده منو نسبت به دخترا عوض کرده، ۲۸ ساله و مجرده، از طریق یکی از دوستانم ازش خواستگاری کردم،

    وضع مالی من نسبت به خانواده دختر خیلی بهتره، ولی دختره میگه اختلاف سن زیادی داریم، حدود ۱۵ سال اختلاف سن، در حالیکه قیافه من اصلا شبیه ۴۳ ساله ها نیست  چون به خودم زیاد میرسم، بیشتر شبیه ۳۳ ساله ها هستم  میخواستم بپرسم آیا این ازدواج به صلاح هست یا نه ؟ با تشکر

  21. سلام خاهش میکنم کمکم کنید.من ۱۸سالمه و سه ماه پیش ب یه اقایی اعتماد کردمو باهاش رفتم خونه اونقدر بهش اعتماد داشتم ک فکر نمیکردم کاری کنه  و دوسش داشتم خیلی زیادو اونم منو دوست داره و کلی اصرار کردو خاهش ک نیاز جنسیمو برطرف کن ک اگ نکنی ن من ن تو و…. منم از ترس از دست دادنش راضی شدم و رابطه نصفه نیمه برقرار کردیم در حد بیس ثانیه….ببخشید ک اینارو میگم….بعدش ک ملاقتمون تموم شد من پشیمون بودم و خیلی گریه کردم الان با گذشت سه ماه هنوزم نتونسم با خودم کنار بیام ک چرا همچین کاری کردم اصلا باورم نمیشه هنوز و از خودم بدم میاد منی ک تا اونروز دست هیچ پسرس بهم نخورده بود یهووو اینطوری شد…نمیدونم چطوری بهش فکر نکنم من کنکور دارمو فکرمو این گرفته و هر روز بیشتر از خودم متنفر میشم و اون اقا هم دیگ هیچ حسی بهش ندارم بعد اون کار با اینک اون هنوزم منو میخااد از طرفیم اون همه چیز منو میدونه و تا حالا نتونستم بهش بگم تمومش کنیم این رابطه مزخرفو میترسم برام شر بشه و بخاد انتقام بگیره خودش یبار گفت  نمیتونه تحمل کنه من برمو ولش کنم…تا قبل اون اتفاق قرارمون ازدواج بود ولی من ازش بدم میاد نمیتونم ببخشمش ن خودمو ن اونو…همشم فکر میکنم ب همسر ایندم خیانت کردم. الان فقط میخام کمکم کنید ک چطور با این مشکلم کنار بیام  اصلا گناه من اشتباه من قابل جبرانه اون اقا رو چکار کنم.توروخداجوابمو بدین.
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

       با توجه به کثرت سوالات به دلیل ضایع نشدن حق پرسشگران سوالاتی در اولیت قرار دارند که از طریق بخش ارسال سوال سایت فرستاده شده باشند.

      پیشاپیش از همکاری شما جهت بازدهی بیشتر سایت متشکریم

    • نویسنده.
      سلام.

       انسان گاهی اشتباه میکنه.اما خدا بزرگه و بخشنده.

      وقتی خدا تو رو میبخشه ، خودت هم خودت رو ببخش و سعی کن از این به بعد زندگی هوشمندانه تر و زیرکانه تری داشته باشی تا  فریب نخوری.

      به نظر من ارتباطت رو با اون پسره قطع کن و بگو در صورتی که منو دوس دار ی به خاستگاری ام بیا و مراسم رسمی باشه تا از نیتش مطلع بشی……

    • آخه دخترا چقدر باید احمق باشه پسر اگه دوست داشت لختت نمیکرد شاید نقشه میبود تو باید به حرفش اعتماد میکردی خاک
  22. محبوبه زارعین
    سلام دختری هستم ۳۵ ساله مجرد تا حالا ازدواج نکردم،ی سوال از شما داشتم

    میخوام بدونم وقتی با یک مردی آشنا میشیم چه مدت باید با هم باشیم تا همدیگرو خوب بشناسیم بعد طرف بیاد خواستگاری

    ۲٫ رابطه آشنایی از نظر شما باید چجوری باشه؟من اعتقاد دارم وقتی دختر و پسر میخوان همدیگرو بشناسن تلفن بزنند قرار حضوری داشته باشند توی قرار حضوری سنگین برخورد کنند

    تو جامعه ما بیشتر مردها رابطه قبل ازدواج رو رابطه ای راحت میخوان اونم نه همه ی مردها بعضی ها دوست دارن یک ماه آشنایی باشه تو این یک ماه از نظر خودشون رابطه عاشقانه مثلا دست، بوس،…..که من دوست ندارم همینطور که بالا گفتم رابطه ای میخوام بدون اون چیزهایی که مردها دوست دارند نه که بگم اصلا دوست ندارم اتفاقا دوست دارم ولی دوره نامزدی بخاطر همین هرکس که با من آشنا میشه اینارو میخواد من قبول نمیکنم میره میگه من چون این چیزهارو (بوس،بغل، دست) تو رابطه دوستی دوست ندارم اخلاقم بده،بنظر شما درسته؟ باید چیکار کنم؟

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      لطفا از ارسال سوال ذیل مطالب خودداری کرده و جهت دریافت پاسخ از کارشناسان سوال خود را صرفا از طریق بخش ارسال سوال برای ما بفرستید تا در اولین فرصت پاسخگویی شود.

      از همکاری شما سپاسگذاریم

  23. سلام خسته نباشید .۳۳ ساله هستم با اقایی همسن خودم ازدواج کردم .حدود ۶ ماه نامزد شدیم خیلی رو قیافه م نظر مستقیم میده . بینیم انحراف داره باید عملش کنم . دندونامم ایراد زیاد دارن درستش کنم .یکم چاقتر بشم و غیره . میگه اخلاقتو خیلی میخام دوست دارم ولی باید اینارم درست کنی الان خیلی میرم تو فکر نکنه بعدا برام مشکل بشه .خواهش میکند راهنمایی کنید و عروسیمون بخاطر این مسایل عقب  میفته

     

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      با سلام خدمت همه دوستان

      به سایت مای مشاور خوش آمدید

      همانطور که مستحضرید بخش نظرات صرفا برای بحث و گفتگو در مورد سوال و جواب مطرح شده می باشد.

      لذا لطفا از ارسال سوال ذیل مطالب خودداری کرده و جهت دریافت پاسخ از کارشناسان سوال خود را صرفا از طریق بخش ارسال سوال برای ما بفرستید تا در اولین فرصت پاسخگویی شود.

      از همکاری شما سپاسگذاریم

  24. سلام.من ۲۴ سالمه به مدت ۸ماهه که با همکارم دوست هستم اون ۴ سال از من کوچیکتره.خیلی همدیگرو دوست داریم به صد در صد به زندگی مشترک فکر میکنیم و تنها مشکلی که داریم اینکه اون خیلی غیرتیه و من دختر آزادی هستم.اوایل به لباس پوشیدنم گیر داد درستش کردم بعد هی گفت با همکارای مرد نگو نخند منم سعی کردم رعایت کنم ولی من کلا دختر شلوغ و شوخ و پر انرژی هستم اصلا نمیتونم آروم بشینم خلاصه شک و شبهه هاشروع شد.

    البته خودم قبول دارم رفتارم ا آقایون باید سنگیرتر باشه و بنظرم کاملا حق با اون بود ولی گاهی در میرفت که دقیقا اون همون لحظه از راه می رسید و میدید

    ی بار تلگراممو چک کرد و چتامو با صمیمی ترین دوستم خوند،کلی چرت و پرت گفته بودیم ،همون چرت و پرتای که دخترا بهم میگن. کلی شاکی شد و گفت خوشم نمیاد زن من مثل زنای دیگه بی حیا باشه و از جمعه های زنونه که هی میشینن چرت و پرت میگن متنفرم(راست میگفت منم خوشم نمیاد واقعا بعضی زنا خیلی بی حیان و از شخصی ترین رابطشون با شوهرشونم میان میگن) خلاصه رابطمو با اون دوستم تموم کردم

    بهم میگفت با مامان و بابات میتونی بری بیرون فقط تو دوست درست حسابی نداری

    جدیدا به همینم گیر میده به دامادمون الژی داره میگه چرا عکسش تو گوشیته چرا باهاش اینقدر راحتی چرا بهت پی ام میده

    داماد ما پسر عمومه ی رابطمه کاملا محترمانه بینمونه واقعا پسر خوبیه اصلا لش نیست

    این گیردادناش باعث میشه من بهش گاهی دروغ بگم و قطعا اون ی حسی بهش میگه که من بهش دروغ گفتم و بیشتر گیر میده

    نمیدونم چی کار کنم. دلیل دروغ گفتن هامم خانوادمن که دوسشون دارم بهم کلید میکنن بیا بریم فلان جا منم به محمد نمیگم و میرم

    اون خودش اصلا اهل رفیق بازی نیست،نهایتش دوستاش میان جلو در خونشون و یخورده حرف میزنن و میرن اصلا هم با خانوادش جایی نمیره فقط یا سرکاره یا با من بیرونه

    خلاصه نمیدونم چی کار کنم بد جور گیر کردم

    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      اگه اشتباه نکنم سوال شما رو در یک پست دیگه پاسخ دادم. اگه اینطور نبود لطفا از طریق بخش ارسال سوال اقدام کنید تا در اولین فرصت پاسخگویی شود

  25. سلام مرد متاهلی هستم که ۱۸ساله ازدواج کردم سه پسر دارم واززندگیم راضیم .نامهربانی های بچه هام واینکه خدا یه دختربهم نداده منجر وخانمم هم دردمند وفکر کنم زودتر ازمن افتاده بشه .یه موج نگرانی برا آینده ام درست کرده که باتوجه به توان مالیم اگه فکری برا  اینده ام نکنم پیر که میشم یا گوشه سرای سالمندانم یا تنهایی دردبی درمانم میشه .باخانمم راجعه به گرفتن زن دوم مشورت واجازه خواهی کردم شدیدا مخالفت کرد اما توان جسمیش توزندگی داره خودشا نشون میده .حالا توان دارم خودم کم وکاستی را جبران می کنم .اما بعد چی؟بایکی از دوستام درمیان گذاشتم فوری دختری از طبقه خیلی فقیر را بهم پیشنهاد دادند وپدر رو مادرش باتحقیق قبول کردند دختر هم شرطش جدا زندگی کردن هست ومن خونه شخصی جداهم دارم .باور کنید هوس باز هم نیستم  توتصمیمم موندم که درسته یانه.شما بهم مشاوره بدید
    • کارشناس ازدواج و خانواده

      سلام

      با اینکه اصل ازدواج مجدد نادرست نیست؛ ولی باید حفظ زندگی اول نیز برای این کار مد نظر قرار بگیره. با توجه به اینکه همسر شما با این کار مخالف است و از طرفی با ازدواج مجدد نمی توان مطمئن بود که مشکل فعلی شما حل خواهد شد یا نه (به دنیا آوردن دختر یا فرزندی که به درد آینده شما بخوره) لذا این کار پیشنهاد نمیشه. برای حل مسئله باید به فکر اصلاح تربیت فرزندان و برنامه ریزی برای آینده بود. خیلی نگران این مسئله نباشید و با امید به آینده زندگی کنید. اینکه سه تا پسر دارید خیلی خوبه و خداروشکر کنید. خودتان رو با افرادی مقایسه کنید که اصلا فرزند ندارند و با این حال ناامید نیستن و به امید خدا زندگی می کنن.

    • سلام من نمیدونم این پست مال چند وقته پیشه ولی خواستم در محدوده اطلاعاتم به شما کمک کنم من رشته تحصلیم ژنتیکه،در حیطه رشته تحصیلی من که توجه ویژه ای به ناباروری شده طبق اطلاعات آماری قریب به ۹۰ درصد مشکلات ناباروری برطرف شده  شما میتونین از طریق مراجعه به موسسه رویان مشکلتونو حل کنید
    • داشتن دختر بهانته ک زن بگیری
  26. کارشناس ازدواج و خانواده

    سلام

    داشتن صداقت برای زندگی مشترک خوبه ولی به تنهایی کافی نیست. بعلاوه اینکه صرف اعتراف به گناه گذشته رو نمیشه اسمشو صداقت گذاشت. لذا اصلا به صرف این مسئله برای آینده تصمیم نگیرین؛ بلکه تمام جهات رو مورد بررسی قرار بدین و بعد تصمیم بگیرید.

    در مورد اینکه ایشون تموم گذشتش رو به شما گفته باید عرض کنم اصل این کار نادرسته؛ چون اعتراف به گناه خودش گناهه. ایشون اگه از گذشتش پشیمون بوده، باید این مسئله رو بین خودش و خدای خودش حل می کرد؛ نه اینکه بیاد به شما بگه. گفتن این مسائل برای دیگران به خصوص کسی که قراره همسر آینده فرد بشه نه تنها مشکلی رو حل نمی کنه و نشانه صداقت نیست؛ بلکه از همون اول حس بد بینی و بی اعتمادی رو در ذهن طرف میکاره و دیگه نمیشه به این راحتی پاکش کرد؛ چیزی که الان برای شما اتفاق افتاده.

    اینکه آیا با این شرایط میشه به ایشون اعتماد کرد یا نه هم باید عرض کنم اگه ایشون واقعا از گذشتش پشیمون باشه و توبه کرده باشه تا حد زیادی میشه بهش اعتماد کرد. نشانه پشیمانی و توبه هم صرف گفتن نیست؛ بلکه باید در رفتار و کردار طرف هم این مسئله مشهود باشه. کسی که توبه می کنه دیگه به سمت گناه نمیره و سعی می کنه با عمل به دستورات الهی رضایت خدا رو جلب کنه. اگه اینها رو در ایشون می بینید می تونید بهش اعتماد کنید. 

    البته خوشبخت شدن علاوه بر علاقه و اعتماد به چیزهای دیگه ای هم نیاز داره تا این علاقه و اعتماد دوام پیدا کنه. داشتن تناسب های لازم فکری اعتقادی اخلاقی رفتاری و خانوادگی از این موارده که حتما باید در انتخابتون مد نظر داشته باشین.

    اما اینکه گذشته طرف تا چه اندازه باید مورد توجه قرار بگیره تا حدودی روشن شد. گذشته ای باید مورد توجه باشه که در آینده تاثیر نداشته باشه. اینکه گفتیم پشیمونی و توبه ملاک اعتماده به خاطر اینه که توبه مانع تاثیر گذشته در آینده میشه. 

    پیروز و سربلند

    • با سلام و احترام لطفا راهنمایی کنید همچین شرایطی برای منم پیش اومده با این تفاوت که خاستگارم هنوز هم از دوستی و رابطه با ی دختر حرف میزنه و بهونه اش هم نیاز جنسیش هست و قسم میخوره بعد از ازدواج سمت این چیزها نخواهد رفت با علاقه ای که نسبت به اون دارم بنظر شما چکار کنم؟ 

       

      • شوهر آیندت بشه یه حرومزاده به تمام معنا خواهد شد مرد اگه تا این حد پیش رفته بعدا هم از اینکارا خواهد کرد شک نکن بهتره بندازن دور اگه تو خودت پاک بودی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شدعلامتدارها لازمند *

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

bigtheme