سوال:
سلام
از سایت خوبتان و زحماتی که میکشین ممنونم.
دختری ۲۶ساله هستم و شدیدا علاقه مند به اصول و مباحث روانشناسی و در نتیجه محتاط نسبت به آینده، مجردم ولی همیشه به آینده و مسائلی که در زندگی زناشویی ممکن است پیش بیاید و یا برای دوستانم اتفاق افتاده فکر میکنم. دوست دارم در آینده رابطه دوستانهای با خانواده همسرم داشته باشم و مثل یک دختر برایشان عزیز باشم و در مهمانی یا قبل از مهمانی بروم کمکشان برای آشپزی و ظرف شستن یا حتی وقتی یک شام و ناهار معمولی دور هم هستیم. ولی یک عده میگویند تو هر کاری که بکنی عروسی و برایشان مثل دختر خودشان نمیشوی و اینکه نباید زیادی رو بدهی؛ چون رویتان توی روی هم باز میشود و فکر میکنند تو فکر میکنی زهره به بومت نشسته و یک جورایی واست ارزش و احترامی مثل قبل قائل نیستند و ممکن است پس فردا کلی کار سرت بریزند و سوء استفاده کنند و آن موقع اگر عقب نشینی کنی صورت خوشی نخواهد داشت. از طرفی نمیخواهم خودم را برایشان بگیرم چون هم در وجودم نیست و هم اینکه نمیخواهم به چشم یک غریبه به من نگاه کنند و دوست دارم روابط دوستانه باشد. بنظرتان همین که فقط در آوردن غذا و یا جمع کردن سفره کمک کنم و زیاد خودم را به سختی نندازم؛ مثل ظرف شستن و جارو و اینجور چیزها مگر در موارد ضروری, کفایت میکند و به آن نتیجهای که میخواهم میرسم؟ اگر نه, لطفا بگویید چجوری برخورد کنم؟ اول سنگین رنگین باشم و فقط روی خوش نشان بدهم و به مرور کمک کنم در کارها و در این مدت خصوصیات اخلاقیشان را ارزیابی کنم که رابطه بیشتر با آنها به صلاح است یا اینکه با سیاست باید خودم را دور نگه دارم و….؟ البته میدانم آدما با هم متفاوتند ولی گیج شدم. یک کم با اینکه موضوع چندان مهمی نیست ولی همین چیزای ریز ممکن است ایجاد مشکل کند. روز به روز بیشتر مردد میشوم در نحوه برخورد. خیلی از خانمهای مطیع و دلسوز را میبینم که همسران قدر نشناسی دارند و خیلی خانمهای متوقع و پر فیس و افادهای را میبینم که ولخرجند و زیاد اهل کار خانه نیستند و به شوهر به چشم کسی که باید به آنها سرویس دهند نگاه میکنند و موفقند! من به هیچ وجه مثل گروه دوم فکر نمیکنم و موافق اعتدالم ولی با این چیزهایی که میبینم یا در کتابهایی چون زنان خوب به آسمان میروند و زنان بد به همه جا, میخوانم واقعا مردد میشوم و نگران.
ممنون میشوم اگر راهنماییم کنید.
جواب:
سلام
افراد اخلاقشان مختلف است. هر کسی یک جور است و یک اخلاقی دارد. یکی افادهای است؛ یکی متواضع، یکی خونگرم است یکی خونسرد، یکی تجملاتی است یکی ساده پوش، معمولا افراد بر اساس اخلاقی که دارند با دیگران تعامل میکنند و مردم هم معمولا رفتارشان را بر اساس برخورد طرف مقابل شکل میدهند. به همین خاطر با هرکس یک جور برخورد میکنند. پس رفتار مردم با هرکس عکس العمل برخورد اوست؛ یعنی به اندازهای که او را دارای شخصیت و قابل احترام ببینند به او احترام میگذارند و در زمینه عملی هم انتظارشان به اندازهای است که خودش میخواهد انجام بدهد.
این نوع ارتباط در کلیه جمعهایی که افراد با هم تعامل محترمانه دارند هست؛ از جمله خانواده همسر که وقتی عروس یا داماد وارد خانه شان میشود سعی میکنند طبق شخصیت و علایق و اخلاقش با او رفتار کنند؛ یعنی اول با احتیاط پیش میروند تا خصوصیات هر کدام از طرفین برای دیگری اشکار شود تا بر آن اساس با او رفتار کنند.
لذا بهترین حالت این است که هرکس از اول با احتیاط رفتار کند و سعی کند اول مطابق خواست طرف مقابل عمل کند و در مرحله بعد تدریجا عملش را به سمتی که اخلاق و رفتار خودش است ببرد؛ مثلا در زمینه کمک کردن در کارها اگر اهل کمک در خانه پدر شوهر نیست اما آنها توقع دارند اولش یک مقدار کمک کند اما تدریجا کمش کند تا آنها تدریجا در جریان اخلاق و رفتارش قرار بگیرند.
اینها در حالت عادی است که در خیلی از خانوادهها هم جریان دارد؛ اما بعض اوقات دیده میشود که یکی از طرفین عاقلانه عمل نمیکند و نظر و فکر طرف را محترم نمیداند و میخواهد اخلاق و رفتار او را عوض کند تا آن طور که او میخواهد رفتار کند، در این صورت است که طرف مقابل به او سخت میگذرد و اذیت میشود. پس اینکه به شما میگویند: اگر به آنها رو بدهی از تو سو استفاده میکنند مال همه خانوادهها نیست بلکه بعض اوقات این طور میشود؛ مثل اینکه خانواده همسر شعور اجتماعی پایینی داشته باشند یا اینکه اقتدار گرا باشند یا اینکه عروس را قلبا قبول نکرده باشند یا اینکه عروس با رفتارهاش به آنها بزرگی بفروشد و آنها در صدد جبران بر بیایند، اما اگر انسانهای فهمیدهای باشند و اهل زورگویی هم نباشند و عروس را واقعا پسندیده باشند و عروس هم درست رفتار کند و حد خودش را نگه دارد و به آنها احترام بگذارد و تواضع کند، قاعدتا ارتباط خوبی بینشان برقرار میشود و به مشکل نمیخورند.
البته این را بگویم نحوه برخورد عروس در همه موارد میتواند بسیار تعیین کننده باشد حتی در مواردی که خانواده پدر شوهر چندان مطلوب نباشند، یعنی اگر زن برخورد خوبی داشته باشد؛ بزرگی نفروشد و یک کاری کند که در دل خانواده همسر جا کند، ممکن است آنها خودی حسابش کنند و در نتیجه او را همین طور که هست قبول کنند و دیگر نخواهند تغییرش دهند.
در مورد این هم که گفتی بعض زنان مطیع هستند اما شوهرشان قدر نشناسند و برعکس بعض زنان افادهای هستند ولی شوهرانشان با آنها خوبند، عرض میکنم: حساب زن و شوهرها از دیگران جدا است. اونی که حاکم بین زن و شوهر است محبت میباشد. لذا هرکدام ممکن است بخاطر محبتی که به طرفشان دارند با اخلاق و رفتار بدش کنار بیایند. در نتیجه زنی ممکن است بخاطر عشق و محبت به شوهر و برای حفظ زندگیش، مطیع او باشد و با اخلاق بد شوهرش هم کنار بیاید و یا اینکه مردی بخاطر علاقه به همسر، افادهها و توقعات همسرش را بپذیرد؛ در صورتی که اگر زن اول مطیع نبود و یا مرد دوم افادههای همسر را تحمل نمیکرد زندگی آنها به هم میخورد و این چیزی است که نادرست است.
پس نباید فکر کنی که هر زنی بدرفتاری کند برده و اونی که مطیع باشد باخته؛ بخاطر اینکه زندگی مشترک حسابش فرق دارد یعنی یک جاهایی اونی که مقصر نیست باید بخاطر حفظ علاقه طرفینی حرفی نزند و کوتاه بیاید.
در نتیجه شما باید دیدت این باشد که در ازدواج مصلحت زندگی مشترک را بر خواست و حق خودت ترجیح بدهی تا بتوانی زندگی خوبی داشته باشی و به عبارت دیگر اگر به جای خود خواهی دیگر خواهی را مد نظر قرار بدهی در زندگی موفق خواهی شد و به راحتی میتوانی مشکلات را حل کنی و اگر این را مد نظر قرار بدهی نابرابریهای زندگی مشترک برایت بد جلوه نمیکند بلکه اونی را بد میدانی که به زندگی لطمه بزند. لذا به جای اینکه نگران از بین رفتند حقت باشی نگران خراب شدن زندگی خواهی بود و حاضر میشوی بخاطر زندگیت هرگونه فداکاری را بکنی.
موفق باشید