من پسری ۲۷ ساله و ساکن تهران هستم. در یک شرکت خصوصی کار میکنم و دانشجوی کارشناسی ارشد پیام نور هستم.
بعلت برخی مشکلات در حال حاضر قادر به ازدواج نیستم ولی به شدت احساس نیاز عاطفی میکنم و به شدت دوست دارم که با یه دختر دوست باشم.
تو همین حال به دختر عموم علاقمند شدم. الان خودم دوست دارم باهاش دوست بشم تا همدیگه رو بشناسیم و اگه واقعا به درد هم میخوردیم به خانواده ها بگم. چون میترسم اگه خانواده ها بفهمن و به هر دلیلی با مخالفت اون یا من مواجه بشیم تو فامیل کدورت پیش بیاد .
الانم متاسفانه تو موقعیت خوبی نمیبینمش تا باهاش صحبت کنم و قصد دارم بهش پیام بدم و درخواست کنم تا یه جایی همدیگه رو ببینیم .
ولی میترسم به بقیه بگه و آبروریزی بشه.
اینم بگم ما خانواده کاملا مذهبی داریم و اهل دوست پسر و دوست دختر نیستیم .
نظر شما چیه؟
من یه دختر عمو دارم ۶ ماه از خودم بزرگ تره ولی عاشقش شدم و دوست دارم باهاش رابطه برقرار کنم ولی روم نمیشه که بهش بگم چون میترسم که بره خانواده من و خودش بگه لطفا اگه میشه کمکم کنید…بعد نمیدونم چی بهش بگم که قبول بکنه
………………………………….
تو این مدت که هفته ای یبار میومد خونمون من عاشقش شدم و دوسش دارم ولی اصلا نمیتونم به خودش بگم واقعا خیلی خجالت میکشم قبلا اصلا علاقه ای بهش نداشتم اصلاااااا ولی تو این یه سال نمیدونم چی شده مامانم همیشه بهم میگه من دختر به غریبه نمیدم و چند بار بهم گفته که اگه محمد بیاد برای خواستگاری قبول میکنی یا نه منم میگفتم معلومه که نه این مال قبلا بوده خالمم خیلی دوسم داره خاله پروانم منو از همه ی دخترای فامیل بیشتر دوست داره خودشم بهم گفته که هانیه با همه فرق داره و عشق خالشه منم خیلی دوسش دارم
حالا از یه طرف یکی دیگه از پسر عمو هام علی که همدانن عید رفته بودیم همدان شمارمو از دختر عموم گرفته بود و بهم پیام داده بود دوستت دارم تنها بهانه زندگیم منم نمیدونستم کیه تا اینکه خودش گفت ما لریم و خیلی حساسن رو اینکه دوست پسر یا دختر داشته باشی
حالا من محمدو دوست دارم ولی علی رو که بهم گفته دوستت دارم به اون علاقه ای ندارم نمیدونم حالا فردا که میخواد بیاد خونمون بهش بگم یا نه نمیدونم چرا موقعی که میاد خونمون دستام میلرزه و قلبم تند تند میزنه قبلا اینجوری نبودم خیلی راحت و بی تفاوت نمیدونم چم شده
میدونم سنم کمه ولی بخدا همه ی بچه های کلاسمون هر روز با ده نفرن پرو نیستم بخدا اگه میشه راهنماییم کنین که بهش بگم یا نه چون اینجوری نمیتونم درس بخونم واقعا.مطمئنم اگه خالم بفهمه خیلی خوشحال میشه تو این یکی شکی ندارم .با تشکر
سلام
راهی که برای به دست آوردن ایشون انتخاب کردید اصلا درست نبوده. دوست شدن نتیجه خوبی نداره. تازه شما بخشی از نتیجه رو دیدید. حتی اگه ایشون به شما جواب مثبت می داد و با شما دوست می شد باز هم احتمال رسیدن به نتیجه مثبتش خیلی کم بود.
بهترین کار اینه که اگه ایشون رو می خواید باید از راهش وارد بشید و رسما مسئله رو با خونواده ها مطرح کنید. با توجه به اینکه فامیل هستید احتمال موافقتشون با ازدواج شما در زمان سربازی هم وجود داره؛ چون مهم شناخته که اونها از شما دارن و اگه مشکل دیگه ای با شما نداشته باشند به خاطر سرباز بودنتون مخالفت نمی کنند. حتی اگه مخالفت هم بکنند باز هم چیزی رو از دست نمی دید. حداقل آماده می شن و وقتی سربازی شما تموم شد دوباره می تونید اقدام کنید.
اگه اینجوری بتونید به دستشون بیارید که آوردید. در غیر این صورت راهی وجود نداره و باید به فکر ازدواج با یکی دیگه باشید.
پیروز وسربلند
کاملا درسته
سلام
دغدغه شما کاملا بجاست و ممکنه بعد از خواستگاری و مخالفت هر کدوم از شما کدورتی پیش بیاد، منتها این مشکل در مقابل مشکلاتی در که در اثر برقراری دوستی و خواستگاری شخصی پیش میاد به مراتب کمتره.
بعلاوه اینکه همین مشکل رو هم میشه با زمینه سازی مناسب به حداقل رسوند. مثلا شما قبل از اینکه رسما اقدام کنین، غیرمحسوس در مورد ایشون بیشتر تحقیق کنین. قطعا یک سری خصوصیات ایشون دستتون میاد که می تونه به تصمیمتون کمک کنه؛ یعنی حداقل به حدی برسید که از جانب شما ۸۰ درصد موافقت وجود داشته باشه. اون موقع اگه اقدام کنین دیگه مشکلی پیش نمیاد؛ چون بیشتر کدورت زمانیه که پسر اقدام کنه و بعد پسر هم عقب نشینی کنه. ولی زمانی که پسر اقدام کنه ولی دختر جواب رد بده یک امر کاملا طبیعیه و اساسا نباید کسی ناراحت بشه. اگر هم احیانا خانواده شما ناراحت بشن چون دست شما بازه راحت می تونید با صحبت منطقی راضیشون کنید که کدورت و ناراحت شدن درست نیست. هر کسی حق انتخاب داره و جواب رد دادن به معنای مشکل داشتن طرف نیست. شاید یکی خیلی خوب باشه ولی به دل من نشینه یا هر چیز دیگه. نمیشه کسی رو مجبور به ازدواج کرد و …
در مورد اینکه گفتید فعلا نمی تونید ازدواج کنید هم باید عرض کنم اقدام اولیه با ازدواج متفاوته. شما می تونید الان رسما اقدام کنید و موافقت اولیه رو بگیرد. مدتی با هم نامزد باشید و بعد کم کم به فکر عروسی و … باشید.
پیروز و سربلند