سلام.پسری ٢۴ ساله هستم.٢١ سالگی قصد ازدواج با دختریو داشتم که خیلی عاشق هم بودیم ولی دختر اخلاقش عوض شد و نشد که ازدواج کنیم.دیگه منم که شکست عشقی سنگینی خورده بودم هیچ دختریو تو زندگیم جدی نگرفتم و به ازدواج فکر نکردم تابا یه دختری اشنا شدم .این دخترم به چشم یه دوست دختر معمولی بهش نگاه میکردمو به ولی اون خیلی از اول منو دوست داشت .به اسرار من حاضر شد باهم رابطه ی جنسی داشته باشیم و از اونجایی که من جدیش نمیگرفتم از رابطه ی جنسیم باهاش پیش چند تا از دوستام گفتم و حتی عکس های شخصی که داشتیم و به شوهر خواهرم نشون دادم و اونم میدونست که ما باهم رابطه داریم.الان ٢ ساله که ما با همیم و من روز به روز به این دختر علاقه مند شدیم و احساس میکنم همونیه که برای ازدواج میخواستم و همه جوره قبولش دارم ولی این موضوع خیلی خیلی داره اذیتم میکنه حتی افسردم کرده از بس بهش فکر میکنم که اونا میدوونن ما قبلن با هم رابطه داشتیم و اینکه پیش خودم فکر میکنم که دامادمون و دوستام فکر بدی در مورد این دختر میکنن یا پشت سرم چی میگن حالا که میخواییم ازدواج کنیم؟

ممنون میشم اگه راهنمایی کنید.