سلام.
فالی،خواهر ۱۶ ساله من، که فرزند آخر (چهارم) خانواده هم هست، در دوره راهنمایی ،از نظر درسی پرتلاش و شاگرد ممتاز بود. ۲ سال قبل پدرم برای مادرم گوشی هوشمند خرید و چون اکثر همکلاسی های او گوشی داشتند، فالی با اسرار گوشی را برای خود برداشت (البته از دبستان گوشی معمولی داشت و استفاده درست میکرد). اما همین شد آغاز سقوط او.
در خانه ما هر کسی دغدغه و استرس خودش را داشت و از او غافل شدیم. تنهایی خود را با شبکات اجتماعی پر میکرد و همسنای او هم اکثریت همین رفتار را دارند، و این توجیه کار او بود.
از طرفی به طور نامعقولی بسیار احساسی هست و به هیجانات واکنشهای شدیدی نشان میدهد، در حدی که به چشم همه غیرطبیعی جلوه میکنه. شب و روز و جلوی دوست و اشنا تو گوشیش هست و رازش رو به همه جز خانوادش میگه!! اصلا سیاست نداره و به فکر حفظ آبروی خانواده نبوده و نیست. به طوری که فامیل همیشه به ما هشدار میدن اما نمیدونن ما زورمون بهش نمیچربه!!
اعتماد به نفس بسیار ضعیفی داره و فکر میکنه نازیبا هست، مخصوصا که کمی سبزه هست و جوشهای غرور جوانی زیادی روی پوستش دیده میشه. در صورتی که چشم و ابروی زیبا و اندام زیبایی داره.
چند تا دوست پسر در محدوده سنی خودش پیدا کرد و هربار با فحش و بدبیراه از هم جدا شدند. و شدیدا به یک پسر وابسته شده و به دلیل بی وفایی که اون پسر ازش دیده ترکش کرده، الان با خوبی، التماس، با فحش و دعوا و از هر طریق داره سعی میکنه اون پسر رو به رابطه برگردونه.
ما خانواده فرهنگی دارم و پدرم تعصب داره. هربار متوجه رابطش با جنس مخالف شدیم، از هر راهی (خوبی، نصیحت، دعوت ب مطالعه، محبت، هشدار … تا تنبیه شدید بدنی) سعی کردیم گوشی رو ازش بگیریم و قایم کنیم. اما هربار گوشی رو با لجاجت و دعوا و بدبیراه به زور پس گرفته. حتی دربرابر تنبیه شدید بدنی هم مقاومت میکنه و میگه من رو بکشین اما من از گوشیم نمیگذرم!!! و عمدا و اصلا درس نمیخونه و اکثر درسهاش مردود شده. دوستان و مدرسش و چند بار عوض کردیم اما جواب نداد.
الان چهار ماهه گوشی نداره اما از هر طریق سعی به ارتباط با اون پسری که ترکش کرده داره (گوشی دوستان تو مدرسه، کارت تلفن، گوشی افراد خانواده). با تهدید و اقدام ب خودکشی، رسوایی و نرفتن ب مدرسه، و … شب و روز گریه میکنه و توی خونه جنگ روانی راه انداخته که گوشیم رو پس بدین.
خودش هم میدونه گوشی یک منجلابه براش و میگه من میدونم اما این مردابی هست که توش فرو رفتم و شما نمیتونید من رو تغییر بدین.
مشاورین مدرسه متاسفانه این رو مشکل اکثریت دانش اموزان امروزی معرفی میکنه و اصلا نمیتونن راهنمایی کنن. بارها به مادرم گفتم ببرینش پیش روانشناس اما متاسفانه مشکل مالی باعث شده نتونیم این کار رو بکنیم. ضمن اینکه مادرم هم معتقده کارش از روانشناسی هم گذشته…
الان با همه افراد خانواده دشمن هست و از نظر روحی رفتارهای بسیار غیرطبیعی و لجبازانه انجام میده. به طوری که کلا از کنترل خارج شده و همه رو عصبی کرده.
تو رو خدا راهنماییمون کنید. پس دادن و ندادن گوشیش هر دو اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیریه…
سلام
خواهر شما در یک شرایط سنی خیلی حساس قرار داره و بیشتر رفتارهاش هم نتیجه این شرایطه. احساساتی بودن و لجبازی و دنبال محبت بودن از هر راهی و نپذیرفتن نصیحت دیگران و … از خصوصیات بارز این دوره است.
با این شرایط تنها چیزی که می تونه به ایشون کمک کنه اینه که ایشون رو پیش یک مشاور ببرید. درسته که ممکنه شرایط مالی کار رو سخت کنه؛ ولی مشکلات این چنینی اگه عوارضش بیشتر از مشکل جسمی که ما براش به هر دری می زنیم و پیش هر دکتری می ریم و خونه زندگیمون رو می فروشیم که خوب بشیم نباشه کمتر نیست.
شما این ضرورت رو به خانواده منتقل کنید تا جدی بگیرن. اگه این روند ادامه پیدا کنه خدایی ناکرده روزی خواهد رسید که خواهرتون آسیب های زیادی رو هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ اجتماعی متحمل شده و راه برگشتی نیست. اگه خدایی ناکرده ایشون خودکشی کنه آیا شما خودتون رو سرزنش نمی کنین که چرا براش خرج نکردین؟! پس خواهشا پیگیر باشین. حتما هم پیش مشاوری برین که هم تجربه لازم رو داشته باشه و هم از تدین و تعهد برخودار باشه. فقط کافیه مشاور یکی دو سال در کنار ایشون باشه تا بتونه حفظش کنه. این دوره که بگذره ایشون واکسینه میشه و دیگه خیلی نگرانی نداره.
پیروز و سربلند
ان الله مع الصابرین